ساختار برگ: برگ ها صفحات سبز پرکلروفیل هستند که برای انجام فتوسنتز در معرض نور قرار می گیرند.
برگ ها از دو روپوست تشکیل شده اند.
*یک رگبرگ شامل غلاف آوندی، آوند چوبی و آوند آب کشی است.
*به مجموعه ی پارانشیم نرده ای و پارانشیم حفره ای میان برگ یا پارانشیم کلروفیل دار می گویند.
*هر دو روپوست منفذ(روزنه) دارند اما تعداد منافذ روپوست پایینی بیشتر است.
*هر منفذ دارای دو سلول نگهبان است، که باعث می شوند تا منفذ در گرمای شدید بسته و در هوای معمولی باز باشد.
*آوندهای چوبی و آبکشی مانند رگهای انسانند و مواد را برای گیاه جابجا می کنند.
| نسخه قابل چاپ | تعداد بازديد : 211 |
شاید شما این مثل را شنیده باشید که کبوتر با کبوتر، باز با باز. این مثل میگوید که به طور معمول، جانورانی از یک جنس با هم دوست میشوند، اما برخی جانوران با گونههای دیگری از جانوران دوست میشوند. آنها دوستان ناهمجنس، اما بسیار موفق جهان جانوران هستند.
زندگی در طبیعت وحشی میتواند بسیار سخت باشد. پیدا کردن غذا و سالم ماندن، کار سادهای نیست. هر روز، جانوران برای زنده ماندن تلاش میکنند. برخی از آنها رابطهی نزدیکی با گونههای دیگری از جانوران دارند. این رابطه را همزیستی میگویند. در رابطهای از نوع همزیستی، جانوران به هم وابستهاند. یک جانوران کمک میکند تا دیگری به نیازهایش دست پیدا کند. چیز خوبی است، نه؟ البته، همیشه نه.
برخی از جانوران با شریک خود مهربان نیستند. گاهی یک جانور به نیازهای خود دست پیدا میکند، اما به شریکش آسیب میرساند. برای مثال، برخی حشرهها برای زنده ماندن خون میمکند. آنها برای به دست آوردن خون، خودشان را به گونههای دیگری از جانوران میچسبانند. گزشهای حشره به میزبان او کمک نمیکند، بلکه میتواند باعث رساندن میکروبها به میزبان و در نتیجه بیماری آن شود.
در رابطههای دیگر، جانور به میزبان خود زیاد آسیب نمیرساند. هر دو جانور از زندگی کردن با یکدیگر سود میبرند. در این جا، میبینیم که چگونه جانوران برای زنده ماندن با هم دوست میشوند.
تمییز ماندن :
جانوران کوچکی که میگوهای رفتهگر نامیده میشوند راهی برای کمک به این ماهی، که لابهلایمرجانها زندگی میکند، پیدا کردهاند. همانطور که از نام آنها برمیآید، این میگوها ماهی را تمییزمیکنند. آنها به جایی آویزان میشوند که دانشمندان به آن ایستگاه تمییزکاری میگویند. ماهی نزدیک آنجا میایستد. سپس میگو روی بدن ماهی میرود و حتی زمانی را به تمییز کردن دهان ماهی میپردازد
میگو آروارههای ریزش را به کار میگیرد تا مواد را از بدن ماهی برچیند. این مواد شامل پوست مرده، خردههای کوچک غذا و جانداران کوچکی است که میتوانند به ماهی آسیب برسانند. ماهی بهخوبی تمییز میشود و میگو نیز از غذایی که از زبالهدان ماهی به دست میآورد، لذت میبرد. پرندگان کوچکی، به نام مرغ باران، نیز به کار سودمند رفتهگری میپردازند. آنها مشتریهای درشتهیکلی دارند: کروکودیلها. کروکودیلها پوزهای دراز با دندانهای تیز دارند. تمییز کردن آنها کار دشواری است. اما مرغ باران بهخوبی این کار را انجام میدهد
زمانی که کروکودیل دهانش را باز میکند، مرغ باران به درون آن میپرد. کروکودیل پوزهی درازش را نمیبندد، بلکه به مرغ باران اجازه میدهد جانوران کوچک و آسیبرسان را، که به دندانهای کروکودیل چسبیدهاند، بخورد. مرغ باران غذای آمادهای دریافت میکند و کروکودیل نیز حسابی تمیز میشود.
سوارکاری بیدرد و سر
بسیاری از جانوران باید به دنبال غذا بروند. اما پرندهی کنهخوار چنین نمیکند. این پرنده به جایاین که در آسمان در پی حشرهها جنب و جوش داشته باشد، بر پشت جانوران بزرگتری مانند آنتلوپها و گورخرها مینشیند و سواری میگیرد.
آیا آن جانوارن ناراحت نیستند که پرندهها بر پشتشان سوار شدهاند؟ نه. باید بدانید که پرندهی کنهخوار، کنهها و دیگر جانوارن کوچک آسیبرسان را از پیکر دوستشان برمیچینند. با این کار، آنها از آسیب حشرههای خونخوار در امان میمانند. از سوی دیگر، پرندهی کنهخوار غذای فراوانی به دست میآورد. این یک رابطهی بسیار درست و مناسب است.
حواصیلها نیز کنار جانوران بزرگی مانند اسب آبی و کرگدنها راه میروند. زمانی که این چهارپایان درشتپیکر راه میروند، با تکان خوردن پاهایشان حشرهها و دیگر جانوران کوچک از آنها جدا میشوند. اکنون غذای فراوانی برای حواصیل فراهم شده است و او نیازی ندارد در پی غذا برود.
کامیابی شیرین
برخی جانوران به هم نیاز دارند چون یک غذا را دوست دارند. پرندهی راهنمای عسل و رَتِل، این گونه هستند. آنها در مرغزارهای آفریقا زندگی میکنند.
هر دو جانور عسل را بسیار دوست دارند. با وجود این، هر کدام برای به دست آوردن آن با مشکل رو به رو هستند. پرنده میتواند کندوی عسل را پیدا کند، اما نمیتواند آن را باز کند. رتل میتواند کندو را باز کند، اما نمیداند آن را کجا پیدا کند.
بنابراین، دو جانور با هم یکی میشوند پرنده روی مرغزار به پرواز در میآید تا کندوها راپیدا کند. زمانی که یکی از آنها را پیدا کند، پایین میآید و از خود صدا میسازد. این صدا به رتل میگوید که برای خوردن عسل به آنجا برود.
رتل چنگالهای تیزش را به کار میگیرد تا کندو را بشکافد. سپس بیشتر چیزهایی را که به عسل آغشته شدهاند، به دهان میگذارد. آنگاه نوبت پرنده است که از آنچه برجای مانده است لذت ببرد.
دلقکبازی
فقط جانوران زمینی و آسمانی نیستند که با هم کار میکنند. برخی از جانوران دریایی نیز این کار را میکنند. شقایق دریایی و دلقکماهی نیز رابطهی جالبی باهم دارند.
شاید شما فکر میکنید شقایق دریایی مانند گیاهان است، اما آنها به راستی جانوران همیشه گرسنهای هستند. آنها خودشان را به یک صخره یا تپهی مرجانی متصل میشوند. آنها در انتظار ماهی میمانند تا از کنارشان بگذرد. سپس آن را با بازوهای گزندهشان به دام میاندازند. سرانجام ماهی گرفتار به درون دهان پنهان جانور کشیده میشود.
با وجود این، یک ماهی با شهامت در میان شقایقهای دریایی زندگی میکند: دلقکماهی. این ماهی سفید و نارنجی. بدن آن با لایهی کلفتی از مادهی لزجی به نام موکوس پوشیده شده است. این پوشش، دلقکماهی را از بازوهای گزنده و خطرناک شقایق دریایی محافظت میکند.
دلقکماهی همسایهی خوبی نیز هست. این ماهی با فریبدادن ماهیهای دیگر به شقایق دریایی کمک میکند. زمانی که یک ماهی گرسنه یک ماهی رنگارنگ را میبیند، به سوی آن خیز بر میدارد. دلقکماهی با سلامت لابهلای بازوهای شقایق دریای شنا میکند. اگر ماهی گرسنه آن را دنبال کند، با بازوهای شقایق دریایی برخورد میکند و غذای آن میشود.
دلقکماهی شجاع نه تنها غذای شقایق دریای را فراهم میکند، بلکه ماهیهایی را که میخواهند شقایق دریایی را بخورند، دور میکند. بنابراین، دلقکماهی و شقایق دریایی به هم کمک میکنند تا سالم بمانند.
روش متفاوت برای زندگی
همهی جانوران میخواهند یک کار را انجام دهند: زنده ماندن در جهان وحش. برخی با تنها زندگیکردن به این هدف میرسند. برخی در دستهها و گروههایی زندگی میکنند. برخی نیز، چه کوچک و چه بزرگ، میدانند بهترین راه برای زنده ماندن، زندگی کردن با یا نزدیک گونههای دیگری از جانوران است.
کایمنها بدنهای نمکینی دارند. پروانهها اغلب روی بدن آنها مینشینند تا نمک بخورند. به نظر میرسد کایمنها ناراحت نمیشوند. پروانه میتواند نمکهای درون بینی آن را نیز بردارد!
در نگاه نخست، این همکاریها به چشم نمیآید. اما اگر با دقت بیشتری نگاه کنید، درمییابید که این جانوران به یکدیگر کمک میکند تا غذا و پناهگاه پیدا کنند و سالم بمانند. این دوستان ناهمجنس با هم کنار میآیند تا زنده بمانند.
برای یک کاپیبارا یک پرنده میتواند دوست خوبی باشد. میدانی چرا؟
| نسخه قابل چاپ | تعداد بازديد : 160 |
رابطه همزیستی شکل ویژهای از زندگی است که در آن دو موجود زنده از گونههای مختلف در کنار هم و با تماس فیزیکی کما بیش طولانی زندگی میکنند. اندازه و پراکندگی جمعیتها تحت تاثیر همزیستی قرار دارد.
پایداری زیست محیطی حاصل سه دسته عوامل کاملا فیزیکی یا بیجان - محدودیتهای اعمال شده بوسیله کنش متقابل دو یا چند جمعیت از گونههای مختلف یا عوامل بین گونهای یا Inter Specific Factors محدودیتهای ناشی از کنش متقابل بین افراد یک جمعیت یا عوامل درون گونهای Intera Specific Factors از عوامل بین گونهای میتوان به رقابت شکلهای مختلف همزیستی و صیادی اشاره کرد.
الگوهای همزیستی
همزیستی دو الگوی اصلی دارد: همزیستی اختیاری و اجباری.
همزیستی اختیاری دو جاندار متفاوت اختیار آن را دارند که باهم یک رابطه همزیستی برقرار کنند. اما به ضرورت نیازمند این رابطه نیستند و میتوانند بدون رابطه باهم نیز به زندگی خود ادامه دهند.
الگوی دیگر همزیستی اجباری است که در آن یک جاندار برای اینکه زنده بماند باید با جاندار دیگریمعمولا جانداری مشخص ، همزیستی داشته باشد
نیاکان همزیستان به اجبار گذشته قطعا موجودهای زنده مستقل بودهاند که در طول تاریخ توانایی اتکای به خود را برای زیستن از دست دادهاند. این جانداران بیش از آنکه همزیستی اجباری بنمایند. همزیستی اختیاری داشته و به تدریج بیشتر و بیشتر به موجود دیگر وابسته شدهاند
همیاری Mutualism
در رابطه همیاری هر دو جاندار از وجود یکدیگر سود میبرند. رابطه بین گیاهان تیره نخود و باکتریهای تثبیت کننده نیتروژن نمونه دیگر رابطهای جالب بین شتهها و نوع معینی مورچهها است. شته حشره کوچکی ست که با مکیدن شیره گیاهان تغذیه میکند. بعضی از گونههای مورچه با مالش دادن ملایم شتهها باعث تراوش شیره گیاهی توسط شتهها میشوند، مورچهها از این شیره تغذیه کرده و در عوض شتهها را از زنبورهای انگلی و دیگر صیادان حفاظت میکنند
.
همسفرگی
نوع دوم همزیستی ، همسفرگی است که یکی از دیگری بهره میبرد، در حالی که دیگری نه از اینکار بهره میبرد و نه از آن صدمه میبیند. مثالی از همسفرگی بوسیله ماهی Remora نشان داده میشود. در ماهی Remora باله پشتی به شکل بادکش تغییر یافته که جانور بوسیله آن به زیر شکم کوسه ماهی میچسبد و بدین وسیله تغذیه خود را تضمین میکند، پراکندگی جغرافیایی گستردش یافته و خود را محافظت میکند و کوسه ماهی از این ماهیها نه سود میبرند و نه صدمه میبیند. نمونه دیگر همسفرگی ، بارناکل است که به پوست وال میچسبد و پراکندگی جغرافیایی و تغذیه خود را تضمین میکند.
رابطه انگلی
رابطه انگلی ، سومین نوع رابطه همزیستی است که به سود انگل و به میزان کم و بیش به زیان میزبان است. بسیاری از انگلها بیآزار هستند و اندک اثری بر اندازه جمعیت و پراکندگی میزبان خود دارند. اینها موفق ترین نوع انگلها هستند و غالبا مانند بارناکل پراکندگی وسیع حاصل میکنند. اما در موارد چندی نیز بیماریهای انگلی میتوانند موجب کاهش موثر جمعیت میزبان شوند.
مثلا بیماریهای ناشی از کرم شش (Long worn) که علت اصل بیماری و مرگ میر انواعی از گوسفندان است. کرم قلب (Heart Worn) به صورت یک بیماری همه گیر در میان بعضی جمعیتهای سگ و گربه درآمده است. در اویل این قرن کرم قلابدار (Snow Shoe Hare) بسیار گسترده شده و عامل رنجوری در بین آمریکاییها و بویژه ساکنان ایالات جنوبی آن شده است.
.
| نسخه قابل چاپ | تعداد بازديد : 159 |
ماهی ها اولِین مهره دارانِی هستند که در روِی زمی ن به وجود آمده اند.حدود 320 میلیون سال پِیش ، ِیعنِی زمانِی که عصر طلاِیِی ماهی ها به حساب می آمد و آبزِیان بهترِین و پِیشرفته ترِین موجودات زنده دنِیا را تشکِیل می دادند ، تراکم و گسترش ماهی ها دراوج خود قرار داشت .اولِین ماهیانی که در سطح زمی ن بوجود آمدند ماهی ها بدون آرواره بودند که فسِیلهاِی آنان در رسوبات دوره دونِین Devonian ِیافت می شوند.پس از آن در همی ن دوره ماهی ها آرواره دار اولِیه از جمله ماهی ها غضروفِی که در واقع اجداد اصلِی کوسه ماهِیان امروزِی هستند به وجود آمدند .در اواخر دوره دونِین ، ماهی ها استخوان دار اولِیه در روِی زمی ن ظاهر شدند .ماهی ها امروزِی انواع تکامل ِیافته اِی هستند که در طول اعصار ا ز تغِیِیرات تکاملِی اِین ماهی ها به وجود آمده اند . از نظر تقسِیم بندِی جانورِی ، ماهی ها اولِین گروه مهره داران را تشکِیل می دهند .اِین جانوران عموما خونسرد و داراِی ستون فقرات ، برانشِی و باله می باشند که در آب زندگِی می کنند و اکسِیژن مورد نِیاز خود را از آن می گِیرند.البته در محِیط زِیست ماهی ها ، جانوران دِیگرِی مانند پستانداران آبزِی از قبِیل نهنگ آبِی، دلفِین ها و خزندگان مانند لاک پشت آبِی ، و نِیز انواع بِی مهرگان مانند صدفها ، می گوها و غِیره نِیز زندگِی می کنند که با ماهی ها کلا جزو آبزِیان قلمداد می شوند .علم مطالعه و شناسایی ماهی ها را ماهِی شناسِی ِیا اِیکتِیولوژِی Ichthyoiogy می گوِیند . اگر چه زمان حاضر دِیگر عصر طلایی ماهی ها نِیست ، با وجود اِین امروز هم ماهی ها قسمت عمده مهره داران را بوجود می آورند.در حال حاضر بِیش از 20000گونه از انواع مختلف ماهِی در آب هاِی دنِیا زندگِی می کنند و برخِی از دانشمندان معتقدند که حدود 40 هزار گونه ماهِی دردنِیا وجود دارد .در مقاِیسه با تعداد گونه هاِی ماهی ها ، کل تعداد گونه هاِی شناخته شده پرندگان 8600عدد ، پستانداران 4500 عدد ، خزندگان 6000 عدد و دوزِیستان 2500 عدد می باشد .بنابراِین از 37600 گونه انواع مهره داران زنده شناخته شده در مجموع 6/42 درصد آنها را ماهی ها تشکِیل می دهند ، در صورتِی که پستانداران 12 درصد ، پرندگان 9/22 درصد خزندگان 16 درصد و دوزِیستان 6/6 درصد آنها را تشکِیل می دهند . علاوه بر گسترش و تنوع گونه ها ، شکل و اندازه ماهی ها نِیز بسِیار متفاوت است .برخِی از انواع کوسه ماهی ها تا 21 متر طول و 25 تن وزن می رسند در صورتِی که برخِی از ماهی ها تزیینِی وقتِی طول آنها کمی بِیشتر از ِیک سانتِیمتر است بالغ می شوند ، ماهِی گوپِی کوتوله Mistchthys وقتِی به طول 12 می لِیمتر می رسد بالغ می گردد ، در حالِی که فِیل ماهِی درِیاِی خزر که تا وزن 1471 کِیلوگرم هم صِید شده است در 20 سالگِی بالغ می شود . درحال حاضر بِیش از 71 درصد سطح زمی ن را آب تشکِیل می دهد ؛.ِیعنِی از 510 میلیون کِیلومتر مربع وسعت زمی ن حدود 361 میلیون کِیلومتر مربع آن را آب پوشانِیده است .از 149 میلیون کِیلومتر مربع خشکِی نِیز حدود 5/3 میلیون کِیلومتر مربع آن را آب هاِی داخلِی تشکِیل می دهند .درهمه اِین آبها ِیعنِی از آب هاِی بسِیار سرد اقِیانوس منجمد شمالِی با درجه حرارت زِیر انجماد تا چشمه هاِی آب گرم با حرارت حدود 40 درجه سانتِیگراد( چشمه هاِی آبگرم اطراف بندر عباس) ، و نِیز از آب هاِی شِیرِین بسِیار نرم تا آبهاِی شور که حتِی تخم مرغ در آنها شناور می گردد ماهی ها زندگِی می کنند .اِین جانوران همچنِین درغارهاِی تارِیک و اعماق بسِیار زِیاد اقِیانوسها که داراِی تارِیکِی مطلق و فشار بِیش از 1100 اتمسفر است زندگِی می کنند .حد ارتفاع شناخته شده زِیست ماهی ها از 5000 متر بالاِی سطح درِیا تا 11000 متر زِیر سطح درِیا متفاوت است . تنوع ماهی ها : ماهی ها از نظر زندگِی کردن در آب ،تنفس با برانشِی و حرکت با باله ها مشابه هم هستند ولِی از نظر شکل ظاهرِی ، ساختمان بدن ، اندازه و گسترش زمانِی و مکانِی به حدِی متنوع هستند که براِی شناسایی کلِی آن ها احتِیاج به طبقه بندِی خاصِی می باشد .تاکنون کوششهاِی زِیادِی براِی طبقه بندِی ماهی ها انجام شده و سبک و روش هاِی متفاوتِی توسط ماهِی شناسان ارائه گردِیده است .درطبقه بندِی ماهی ها ، معمولا آنهایی که به ِیکدِیگر شباهت دارند در ِیک گروه قرار گرفته و هر گروه نِیز تقسِیم بندِی هاِی دِیگرِی در داخل افراد خود دارند . به طور کلِی ماهی ها زنده امروزِی را به سه گروه تقسِیم می کنند که عبارتنداز: 1- ماهی ها بدون آرواره ِیا Agnatha 2- ماهی ها غضروفِی ِیا Chondrichthys 3- ماهی ها استخوانِی ِیا Osteichthys به طور کلِی ماهی ها در تقسِیمِ بندِی خود داراِی 3 کلاس (رده)، 6زِیر کلاس ، 44 راسته 40 زِیر راسته ، 251 خانواده و بِیش از 25000 گونه و زِیر گونه می باشند . ساختمان بدن ماهی ها از آنجا که براِی شناسایی ماهی ها لازم است علاقه مندان به نگهدارِی ماهی های تزیینِی مختصرِی درمورد ساختمان بدن و اختصاصات تشرِیحِی آن ها آگاهِی داشته باشند ، لذا در اِینجا به طور خلاصه به شرح پاره اِی از اِین اختصاصات می پردازِیم (شکل 1 اختصاصات ساختمانِ خارجِی ماهِی را نشان می دهد ): ١-شکل بدن به طور کلِی ماهی ها دوکِی شکل و برش عرضِی آن ها بِیضِی شکل است .با وجود اِین شکل عمومی برخِی از ماهی ها ممکن است کروِی ، مارمانند ، پهن ، نخ مانند، نوارِی ، پهن کشِیده و غِیره باشد . 2- پوشش بدن بدن ماهی ها از پوست نسبتا سختِی پوشِیده شده است که گاهِی جدا کردن آن مشکل می باشد .اِین پوست درداخل سوراخهاِی بدن ماهِی نِیز نفوذ کرده و روِی کره چشم را هم می پوشاند .قسمتِی از آن که روِی چشم قرار می گِیرد داراِی رنگ شفاف می باشد .فلس ها که درواقع حفاظت پوست ، عضلات و اعضای داخلِی بدن را به عهده دارند، در داخل پوست قرار دارند .اندازه فلسها از حد میکروسکوپی تا اندازه ِیک سکه دو رِیالِی ِیا بزرگتر متفاوت است .تعداد فلسهاِی روِی ِیک ردِیف گرد دور بدن و همچنِین تعداد فلسهاِی روِی خط جانبِی ماهی ها ِیک گونه معمولا مساوِی بوده و اکثرا در طبقه بندِی ماهی ها نِیز از آن استفاده می شود .از نظر رنگ آمیزی نِیز ماهی ها متغِیر بوده و ممکن است بِی رنگ، ساده و ِیا رنگِین باشند . ٣- زوائد بدن باله ها که وسِیله حرکت ماهی ها در جهات مختلف می باشند زوائد اصلِی بدن آنها را تشکِیل می دهند .از نظر تعداد ، باله هاِی ِیک ماهِی به فرد و زوج تقسِیم می شود .باله هاِی سِینه اِی و شکمی جزو باله هاِی زو ج و باله هاِی پشتِی ، مخرجِی و دمی جزو باله هاِی فرد محسوب می شوند . باله چرمی که معمولا دربرخِی ازماهی ها مانند ماهی ها آزاد و قزل آلا و بِیشتر کاراسِین ها و نِیز برخِی از گربه ماهی ها دِیده می شود ، باله فردِی است که از نظر ساختمانِی با باله هاِی دِیگر فرق می کند .برخِی از ماهی ها ممکن است فاقد ِیک ِیا تعدادِی از باله ها بوده و گاهِی ممکن است تعداد باله هاِی پشتِی از ِیک عدد بِیشتر باشد .در هر حال اِین باله ها هرگز مانند باله هاِی زوج قرِینه نِیستند . |
| نسخه قابل چاپ | تعداد بازديد : 158 |
مرجان ها قديمي ترين اكوسيستم هاي كره ي زمين هستند
ريف هاي مرجاني مملو از موجودات زنده هستند، كه كمتر از يك در صد كف اقيانوسها را مي پوشانند. اما با اين وجود حدود 25 درصد موجودات دريايي را دربرمي گيرند. اندونزي بيشترين تنوع جانوران دريايي را در سياره ي زمين داراست.
Photograph by Tim Laman< xml="true" ns="urn:schemas-microsoft-com:office:office" prefix="o" namespace="">
نمايي نزديكي از برآمدگي ها و گودي هاي لطيف مرجان ، دور از سواحل مكزيك.
مرجان لوله اي
Photograph courtesy The Coral Kingdom Collection/ NOAA
پوليپ ها كه براي به دست آوردن غذا باز شده اند، مكان:جزيره ي كوچك كايمن وابسته به گروهي از جزاير جنوب شرقي كوبا كه در درياي كارائيب قرار دارند.
Photograph by Heather Perry
اين مرجان سطح زيرين كلاهك قارچ را به خاطر مي آورد، اين نوع مرجان عموماً در غرب اقيانوس آرام ديده مي شود. مرجان قارچي از نوع مرجان هاي منفرد آبي است، در صورتي كه مرجان هاي ديگر به صورت كلوني شكل مي يابند.
اندام مرجان لوله اي
تصاویر زیبا را یک عکاس با بهره گیری از تکنیک ماکرو از مرجان های سخت کف اقیانوس گرفته است.
| نسخه قابل چاپ | تعداد بازديد : 221 |
ستاره دریایی
ستاره دریایی در بستر آبهای سراسر دنیا، به ویژه در آبهای گرم هندوستان و اقیانوس آرام یافت میشود. شکل ستارههای دریایی شبیه به ستاره است. آنها ماهی نیستند و سر و مغز ندارند. آنها دارای پنج بازو یا بیشتر، بخش مرکزی بدن و یک دهان هستند.
- هر ستاره دریایی صدها مکنده قوی به نام پاهای لولهای دارد که اگر وارونه شود، با استفاده از این پاها میتواند به حالت اول بر میگردد.
1) ابتدا انتهای بازوهای خود را خم میکند تا با پاهای لولهای خود سنگی را بگیرد.
2) بعد از آن، خودش را به آرامی به روی آن میکشد.
3) با انداختن خود به روی سنگ به حالت اول برمیگردد و به راهش ادامه میدهد.
- 1500 گونه ستاره دریایی در اقیانوسهای دنیا وجود دارد. تعداد زیادی از آنها رنگهای روشن دارند.
- برخی از ستارههای دریایی مثل این یکی، بازوهای زیادی دارند. اگر ستاره دریایی یکی از بازوهای خود را از دست بدهد، بازوی دیگری به جای آن در میآید.
- ستاره دریایی صدف میخورد. برای این کار با مکندههای قدرتمند خود دو قطعه صدف را باز میکند، سپس معده خود را از طریق دهان به بیرون میراند و بر روی پیکر صدف میاندازد.
- ستاره دریایی خاردار از مرجانها تغذیه میکند و به همین دلیل میتواند صدمههای جدی به صخرههای مرجانی وارد کند.
- ستارههای دریایی نسبت به تغییر روشنایی عکسالعمل نشان میدهند، نقاط حساس به نور در انتهای بازوهای آنها قرار دارد.
- برخی از ستارههای دریایی در سال بیش از یک میلیون تخم میگذارند
ادامه مطلب...
| نسخه قابل چاپ | تعداد بازديد : 191 |
| ||
|
|
| نسخه قابل چاپ | تعداد بازديد : 656 |
حس چشایی، به کمک حس بویایی، به ما کمک میکند تا از خوردن انواع غذاها و نوشیدنیهای خوب لذت ببریم. این حس ناشی از کار صدها جوانهی چشایی است که اغلب روی زبان قرار گرفتهاند. حدود ٢٠٠٠ جوانهی چشایی در روی زبان، حفرهی دهان، اپیگلوت و بخش بالایی مری قرار دارند. بیش تر جوانههای چشایی در برجستگیهای کاسهای شکل در مخاط زبان قرار دارند. |
ما فقط ٤ مزه را میتوانیم تشخیص دهیم: شیرینی، ترشی، تلخی و شوری. ترکیب چهار مزهی فوق محدودهی وسیعی از مزهها را شامل میشود. مزههای گوناگون توسط گیرندههای مختلفی دریافت میشود که در روی سطح زبان توزیع نامتناسبی دارند. مواد شیرین در نوک زبان، مواد شور و ترش در کنارههای زبان و مواد تلخ در قاعدهی زبان حس میشوند. با تعامل حسهای چشایی و بویایی، تشخیص طعم و مزهی مواد دقیقتر صورت میگیرد. وقتی بینی می گیردـ به عنوان مثال در سرماخوردگی دیگر قادر به بوییدن نیستیم در چنین حالتی مزه غذاها نیز به خوبی احساس نمی شود.
شیرین
ترش
شور
تلخ |
ادامه مطلب...
| نسخه قابل چاپ | تعداد بازديد : 606 |
پوست ما، دارای گیرنده (دندریت هایی از یک یا چند نورون که اثر محرک را به پیام عصبی تبدیل می کنند) گیرنده های درد، دما (سرما یا گرما) و گیرنده های مکانیکی لمس – فشاردر پوست وجود دارد. اغلب دندریت های این گیرنده ها، را پوششی از بافت پیوندی احاطه کرده است . بجز درد
چه زمانی گیرنده های درد تحریک می شوند؟مطالب خارج از که تا زمانیکه محرک های مختلف آن چنان شدید باشند که احتمال آسیب به بافت ها را ایجاد کنند (مثل گرما یا سرمای شدید)، گیرنده های درد را نیز تحریک می کنند. درد، احساس بسیار مهمی است، زیرا ما را از خطر، جراحت یا بیماری آگاه می کند. بسیاری از پاسخ های محافظت کننده از بدن مثل انعکاس ها، پس از تحریک گیرنده های درد شروع به کار می کنند.
گیرنده های دما در پوست، سرما یا گرما را تشخیص می دهند. در درون بدن نیزگیرنده های دما وجود دارند که به دمای خون حساس اند. هیپوتالاموس مغز مرکز اصلی تنظیم دمای بدن است.
گیرنده های مکانیکی در مقابل محرک هایی چون لمس، فشار و کشش واکنش نشان می دهند. این محرک ها فعالیت الکتریکی گیرنده های مکانیکی را تغییر می دهند واگر محرک به اندازه کافی قوی باشد، انرژی مکانیکی محرک به وسیله سلول گیرنده به جریان عصبی تبدیل می شود.
در دیواره برخی از رگ های خونی گیرنده هایی مکانیکی وجود دارند کهبه فشار خون حساس اند. در ماهیچه های اسکلتی نیز، گیرنده های مکانیکی حساس به تغییرات طول ماهیچه قرار دارند که گیرنده های کششی نامیده می شوند و وضعیت قسمت های مختلف بدن را به دستگاه عصبی مرکزی اطلاع می دهد.
ادامه مطلب...
| نسخه قابل چاپ | تعداد بازديد : 656 |
اجزای تشکیل دهنده ی چشم:
صلبیه: لایه سفت و سفید رنگ در جلوی چشم بوده و منشاً قرنیه می باشد.
مشیمیه: لایه نازک و رنگدانه دار که منشاً عنبیه است.
عنبیه: بخش رنگی چشمودارای ماهیچه های صاف که تنگ شدن و گشاد شدن آن به ترتیب توسط سیستم پاراسمپاتیک و سمپاتیک می باشد.
شبکیه: لایه بسیار نازک که شامل گیرنده های نورری ونورون هاست.
زلالیه: مایع شفاف جلوی عدسی که کار تغذیه قرنیه و عدسی را برعهده دارد.
زجاجیه: ماده ی ژ له ای پشت عدسی که کار حفظ شکل کروی شکل چشم را بر عهده دارد.
لکه ی زرد: دارای نقش فراوان در دقت و تیز بینی چشم
ماهیچه مژگی: شرکت در عمل تطابق
دستگاه عدسی چشم دارای چهار سطح انکساری است:
1) سطح بین هوا و سطح جلویی قرنیه
2) سطح بین سطح پشتی قرنیه و مایع زلالیه
3) سطح بین مایع زلالیه و سطح جلویی عدسی چشم
4) سطح بین سطح خلفی عدسی و مایع زجاجیه
دستگاه عدسی چشم می تواند تصویر را بر روی شبکیه متمرکز نماید. تصویر حاصله نسبت به شیء معکوس و وارونه می باشد. اما چون مغز آموخته است که تصویر معکوس بر روی شبکیه را به صورت تصویر طبیعی درک کند، لذا اشیا را علیرغم جهت گیری معکوس بر روی شبکیه در وضعیت درست درک می کند.
مکانیسم تطابق:
تحریک اعصاب پاراسمپاتیک با انقباض عضله ی مژگانی و شل شدن رباط های عدسی سبب ضخیم تر شدن و افزایش قدرت انکساری عدسی را فراهم می کند. با افزایش قدرت انکساری عدسی چشم می تواند نسبت به زمانی که قدرت انکساری عدسی کمتر است بر روی اشیای نزدیک تر متمرکز شود. در نتیجه با نزدیک تر شدن یک شی ء دور به چشم تعداد ایمپالس های پاراسمپاتیک که به عضله ی مژگانی می رسند به تدریج افزایش یافته تا چشم پیوسته شیء را درکانون خود حفظ کند.
دوربینی(hyperopia): شخص می تواند اشیای دور را بر روی شبکیه خود متمرکز کند و در اکثر اوقات ناشی از کوچک بودن زیاد کره چشم است. پرتوهای نور به مقدار کافی توسط دستگاه عدسی در حال استراحت شکسته نمی شوند تا زمانی که به شبکیه می رسند بر روی آن متمرکز می شوند.
نزدیک بینی(myopia): وقتی عضله مژکانی در حال استراحت اند پرتوهای نور که از اشیای دور می رسند در جلوی شبکیه متمرکزمی شوند. این امر به دلیل بزرگ بودن زیاد کره چشم است.
آستیگماتیسم:
در این خطای انکساری تصویر بینایی در یک صفحه با فاصله متفاوتی از تصویر بینایی در صفحه عمود بر این صفحه متمرکز می شود.
شبکیه بخش حساس به نور چشم بوده و شامل سلول های مخروط ها و سلول های استوانه ای می باشد که به ترتیب مسئول دید رنگی و مسئول دید سیاه و سفید و دید در تاریکی می باشند. هنگامی که سلول های استوانه ای و مخروطی تحریک می شوند پیام های عصبی ابتدا از لایه های متوالی سلول های عصبی خود شبکیه هدایت شده و در نهایت وارد فیبرهای عصبی بینایی و قشر مغز می شوند.
وقتی سلوهای استوانه ای در معرض نور قرار می گیرند تحریک استوانه سبب افزایش پتانسیل منفی داخل غشای استوانه می شود که نوعی هیپرپلاریزاسیون است یعنی داخل غشا نسبت به حالت طبیعی منفی تر می شود. این حالت دقیقا برعکس کاهش منفی بودن (فرایند دپولاریزاسیون) است که در تحریک تقریباً تمام گیرنده حسی دیگر اتفاق می افتد.
| نسخه قابل چاپ | تعداد بازديد : 269 |
برنج طلایی یک از ارقام برنج می باشد که توسط مهندسی ژنتیک به منظور بیو سنتز بتاکاروتن(پیش ماده ی ویتامین A) در دانه ی برنج تولید شده است. برنج طلائی برای مناطقی توسعه یافته است که از کمبود ویتامین A رنج می برند.
پروژه ی برنج طلائی توسط آقای Ingo Potrykus و همکارش Peter Beyer از سال 1992 آغاز و در سال 2000 به پایان رسید.از آنجا که تمام یک مسیر بیوشیمیایی توسط دانشمندان مهندسی شده است یکی از موفقیت های قابل توجه در فناوری زیستی(بیوتکنولوژی) محسوب می شود.
قابل ذکر است که گیاه زراعی برنج به طور طبیعی بتاکاروتن را در برگ ها(به منظور فتوسنتز)تولید می کند اما این پیش ماده ویتامین A در آندوسپرم دانه تولید نمی شود.برنج طلائی توسط انتقال دو ژن psy از گل نرگس(Narcissus pseudonarcissus) و crt1 از یک باکتری خاک(Erwinia uredovora) به برنج معمولی تولید شده است.
رقم جدید برنج طلائی موسوم به برنج طلائی 2، میزان بتاکاروتن 23 برابر بیش تر از برنج طلائی اولیه می باشد.
با این وجود، برنج طلائی نگرانی هائی نیز در بر داشته که از ان جمله می توان به عدم اطلاع از سرعت تخریب بتاکاروتن بعد از برداشت برنج طلائی و پخت آن اشاره کرد.
به طور کلی تولیدکنندگان برنج طلائی امید آن دارند که کمبود ویتامینA را در جوامع با فقر غذائی بالا که از کمبود مواد غذائی رنج می برند،برطرف نمایند.
نظر شما در رابطه با برنج طلائی چیست؟
| نسخه قابل چاپ | تعداد بازديد : 213 |
سوالات فصل به فصل علوم تجربی هفتم(متوسطه یک)
سوالات آزمون سمپاد پایه هفتم
آزمون چهار گزینه ای علوم هفتم
آزمون های فصل به فصل علوم تجربی هشتم
آزمون های تستی علوم تجربی هشتم
آزمون های تشریحی علوم تجربی هشتم
آزمون های صحیح و غلط علوم تجربی هشتم
دانلود آزمون ها و سولات علوم تجربی هشتم
منبع: ندای علوم تجربی
| نسخه قابل چاپ | تعداد بازديد : 165 |
مرحله میتوز نسبت به جنبه های دیگر چرخه یاختهای یوکاریوتها توجه بیشتری را به خود جلب کرده است. بر اساس سنتی که وجود دارد میتوز را به چهار مرحله پروفاز ، متافاز ، آنافاز و تلوفاز تقسیم میکنند. این گونه تقسیم بندی آسان به نظر میرسد، اما روند تقسیم حقیقتا پیوسته است و مراحل تقسیم به آرامی از یک مرحله به مرحله دیگر وارد می شود.
ادامه مطلب...
| نسخه قابل چاپ | تعداد بازديد : 978 |
عنوان | دانلود | سایز |
1- میتوز و سیتوکینز | 210kb | |
2- ساختار گوش | 173kb | |
3- پمپ سدیم - پتاسیم | 1mb | |
4- آنتی ژن های سطحی | 47kb | |
5- عملکرد هورمون ها | 475kb | |
6- لقاح در پستانداران | 201kb | |
7- ساختار چشم | 16kb | |
8- عملکرد شبکیه چشم | 51kb | |
9- عملکرد گوش انسان | 62kb | |
10- عملکرد هورمون پروتئینی | 568kb | |
11- چرخه زندگی خزه | 298kb | |
12- جوانه چشایی | 54kb | |
13- تطابق چشم | 49kb | |
14- تقسیم میوز | 130kb | |
15- مقایسه میتوز و میوز | 69kb | |
16- تتراد و نوترکیبی | 109kb | |
17- عملکرد هورمون تیروکسین | 67kb | |
18- آزمایش مزلسون و استال | 198kb | |
19- همانند سازیDNA -نمونه1 | 149kb | |
20- همانند سازیDNA -نمونه2 | 215kb | |
21- ایمنی سلولی | 103kb | |
22- کلون کردن درخت کاج | 133kb | |
23- فاگوسیتوز | 22kb | |
24- چرخه زندگی سرخس | 175kb | |
25-بخش های مو | 78kb | |
26- مکانیسم همل هورمون استروئیدی | 64kb | |
27- عملکرد هورمون آلدوسترن | 58kb | |
28- اسپرم زایی | 47kb | |
29- خور تنظیمی منفی | 71kb | |
30-تنظیم چرخه سلولی | 66kb | |
31- جهش کروموزومی | 179kb | |
32- تخمک زایی | 6kb | |
33- کروموزوم | 91kb | |
34- اپی نفرین و قلب | 78kb | |
35- آشنایی با مراحل میوز | 163kb | |
36- همانند سازی DNA باکتری | 80kb | |
37- عملکرد بخش حلزونی گوش | 74kb | |
38- انتقال پیام عصبی در نورون | 47kb | |
39- سیناپس نورون-میون | 97kb | |
40- مراحل چرخه سلولی | 449kb | |
41- رشد جنین در رحم | 254kb | |
42- هدایت پیوسته و جهشی در نورون | 36kb | |
43- عملکرد هورمون ها | 68kb | |
44- ساختار مغز | 88kb | |
45- پتانسیل الکتریکی غشاء | 30kb | |
46- خط جانبی ماهی ها | 51kb | |
47- هدایت و انتقال پیام در نورون | 28kb | |
48- فاگوسیتوز و اگزوسیتوز | 40kb | |
49- میتوز در سلول گیاهی | 38kb | |
50- گسترش سلول های سرطانی | 67kb | |
51- هم یوغی باکتری ها | 651kb | |
52- عملکرد نورون | 357kb |
| نسخه قابل چاپ | تعداد بازديد : 102 |
بافت همبند همان بافت پیوندی است که از جمله وظایف آن، حفاظت و پشتیبانی از بافت های دیگر است. بهطور خلاصه، سلولهای بدن به چهار نوع بافت پایه به نامهای پوششی، همبند، عضلانی و بافت عصبی سازماندهی میشوند. فراوان ترین بافت در بدن انسان بافت همبند است. غضروفها، خون و استخوانها جزء بافت همبند محسوب میشوند. این بافت علاوه بر محافظت از بافتهای دیگر باعث ارتباط ساختارهای بدن نیز میگردد. مشارکت در تبادل مواد غذایی و ترمیم بافتی از وظایف دیگر بافت همبند محسوب میگردد.
انواع بافت همبند:
بافت همبند را می توان به سه نوع بافت تقسیم کرد که عبارتند از:
بافت همبند سست: بافت همبند سست، نرم و انعطاف پذیر بوده و شامل میزان زیادی از ماده بین سلولی است.سلول های ماست سل، فیبروبلاست،چربی و اندوتلیال عروق خونی،جزو سلول های بافت همبند سست هستند.
بافت عناصر خونی: شامل سلول های خون، مغز استخوان و بافت لنفی است.
بافت همبند نگهدارنده محکم:
شامل غضروف ، استخوان و بافت همبند متراکم میباشد. در ساختمان بافت همبند متراکم به میزان زیادی کلاژن وجود دارد که در ساختمان رباط و تاندون دیده میشود. بافت همبند متراکم در بسیاری از ساختار ها و ارگان های بدن مثل قلب و کلیه ها نیز وجود دارد که شامل کپسول اطراف این ارگانهاست.
بافت غضروف
ادامه مطلب...
| نسخه قابل چاپ | تعداد بازديد : 253 |
مجاري نيمدايره اي سه مجراي كوچك هستند كه هر كدام دو سوم يك دايره هستند.
مجاري نيمدايره اي شامل مجاري نيمدايره اي استخواني و غشايي است.
مجاري نيمدايره اي استخواني سه مجراي كوچك هستند كه عبارتند از:
1-فوقاني (قدامي)
2-خلفي (تحتاني)
3-خارجي (افقي)
يك انتهاي هر يك از مجاري نيمدايره اي متسع (گشاد) شده و آمپولا را ايجاد مي كند. مجاري نيم دايره اي غشايي در داخل مجاري نيم دايره استخواني واقع شده اند و مشابه آنها هستند. با اين تفاوت كه بسيار كوچك ترند. يك انتهاي هر يك از اين مجاري متسع بوده و انتهاي آمپولي ناميده مي شود.
در محلي كه آمپولاي مجاري غشايي به قسمت مشابه در لابيرنت استخواني متصل است، قسمتي از ديواره آمپولا ضخيم مي شود و ستیغ آمپولاري نام دارد. درون اين ستيغ رشته هاي عصبي مربوط به قسمت تعادلي عصب شنوايي تعادلي قرار دارد. عقيده بر اين است كه مجاري نيم دايره اي در تعادل بدن در حركات چرخشي و زاويه اي نقش دارند. مجاري نيم دايره مي توانند حتي قبل از آن كه واقعاً عدم تعادل به وجود بيايد پيش بيني كنند كه عدم تعادل مي خواهد ايجاد شود. به اين ترتيب، لازم نيست كه شخص به هيچ وجه از حال تعادل خارج شود تا مجاري شروع به تصحيح اين وضعيت كند.
مخچه نيز همانند مجاري نيمدايره اي در حركات تعادلي بدن نقش پيش بيني كننده را دارد و جالب اين جا است كه انهدام بخش هايي از مخچه (به نام لوب (بخش) هاي فولكوندولر) از عمل طبيعي مجاري نيمدايره اي نيز جلوگيري مي كند.
اوتريكول و ساكول هنگامي كه سر در وضع نزديك به قائم قرار دارد، به طور فوق العاده مؤثري به حفظ تعادل عمل مي كنند. در واقع شخص مي تواند حتي نيم درجه عدم تعادل هنگام خم شدن بدن از وضعيت قائم را تشخيص دهد. به عبارت ديگر اوتريكول و ساكول در حفظ تعادل سكوني نقش دارند.
همچنين اين دو كيسه به تشخيص شتاب خطي كمك مي كنند. به عنوان مثال وقتي بدن به طور ناگهاني به جلو پرتاب مي شود، يعني هنگامي كه بدن شتاب بر مي دارد، اطلاعات مربوط به عدم تعادل، از طرف اين دو كيسه به دستگاه عصبي مركزي ارسال مي شود و موجب مي شود كه شخص احساس كند كه گويي دارد به طرف عقب سقوط مي كند. اوتريكول و ساكول با پيام هايي كه به دستگاه عصبي مي فرستند قسمتي از اطلاعات لازم براي جهت يابي شخص در فضا را تأمين مي كنند.
اين دو كيسه برخلاف مجاري نيمدايره اي و مخچه نقش پيش بيني كننده ندارند و تا زماني كه شخص از حالت تعادل خارج نشده باشد، قادر به تشخيص اين عدم تعادل نيستند.
| نسخه قابل چاپ | تعداد بازديد : 159 |