گاز هلیوم یک عنصر شیمیایی با فرمول شیمیایی He و عدد اتمی 2 است. این گاز عنصری بدون رنگ، بدون بو، بدون طعم ، غیر سمی، خنثی و تک اتمی است. اولین عضو در گروه گاز نجیب در جدول تناوبی است. همچنین کمترین نقطه جوش را در میان همه عناصر شیمیایی به خود اختصاص داده است. بعد از گاز هیدروژن دومین عنصر سبک و فراوان در جهان است و 24 درصد جرم کل عناصر جهان را تشکیل می دهد و سنگین تر از هواست. مهم ترین منبع هلیوم در جهان سیاره های خورشید و مشتری هستند. اما منابع آن در زمین بسیار محدود است و از طرفی کاربردهای بسیار مهمی دارد. به همین دلیل در بین گازها یک گاز استراتژیک محسوب می شود و از اهمیت زیادی برخوردار است.
اغلب مردم می دانند که هلیوم به عنوان یک گاز بالابرنده در بالن ها و بادکنک های جشن تولد استفاده می شود. اما معمولا کاربردهای دیگر آن را نمی توانند نام ببرند. مهم ترین کاربرد آن به عنوان گاز سرد کننده در دستگاه MRI در پزشکی است. کاربردهای مهم دیگر نیز عبارتند از: گاز محافظ در جوشکاری، گاز خنثی برای ایجاد یک اتمسفر کنترل شده، تشخیص نشتی ها و جرئی از مخلوط گاز تنفسی غواص ها.
تاریخچه گاز هلیوم
گاز هلیوم قبل از اینکه بر روی زمین کشف شود در خورشید کشف شده بود. پیر جولز سزار جانسن، اختر شناس فرانسوی در سال 1868 هنگامی که بر روی کسوف خورشید مطالعه می کرد متوجه خط زردی در طیف خورشید شد. آقای نورمن لاکیر، اختر شناس انگلیسی دریافت که این طیف با طول موج 587.49 نانومتر موبوط به هیچ یک از عناصر شناخته شده تا آن زمان نیست. این احتمال وجود داشت که یک عنصر جدید و ناشناخته در خورشید منبع این طیف باشد. لاکیر این عنصر ناشناخته را هلیوم نامید.
آیا می دانید خورشید بزرگترین منبع گاز هلیوم در جهان است؟
گاز هلیوم در زمین اولین بار در سال 1895 کشف شد. آقای ویلیام رامسی، شیمیدان سوئدی آزمایشی را با یک مینرال محتوی اورانیوم به نام سلیوت انجام داد. او این مینرال را در معرض اسیدهای معدنی قرار داد و آنگاه گازهای تولید شده را جمع آوری کرد. او نمونه این گازها را به دو دانشمند به نام ای لاکیر و ویلیام کوکس که قادر به تشخیص هلیوم در آن بودند فرستاد. دو شیمی دان سوئدی به نام های لانگلت و نئودر کلیو نیز تقریبا به طور همزمان وجود هلیوم را در سنگ معدن دیگری تشخیص دادند.
هلیوم چگونه تولید می شود؟
مقدار بسیار کمی از گاز هلیوم در جو زمین وجود دارد. زیرا این عنصر بسیار سبک است و گرانش زمین قادر به نگه داشتن آن نیست. زمانی که در سطح زمین قرار می گیرد از آنجا که سبک تر از هواست به سمت بالا حرکت کرده و به مرور زمان از جو زمین خارج می شود. در حقیقت دلیل استفاده از این گاز در بالا بردن بالن ها و بادکنک ها همین ویژگی منحصر به فرد و جالب آن است.
گاز هلیوم از تخریب رادیواکتیو ایزوتوپ های سنگین اورانیوم-238، اورانیوم-235 و توریوم-232 به دست می آید. اورانیوم-238 بیشترین ایزوتوپ یافت شده در رسوب های اورانیوم است.
ادامه مطلب...
| نسخه قابل چاپ | تعداد بازديد : 100 |
چه مقدار هلیوم در روی ستاره خورشید وجود دارد ؟
هلیوم در خورشید و در دیگر ستارگان از گداختگی اتم های هیدروژن تولید می شود. مقدار هلیوم موجود در خورشید بسیار زیاد است اما قابل استحصال برای استفاده در کره زمین نیست. به همین دلیل باید به منابع محدود هلیوم که در میدان های گاز طبیعی در زمین یافت می شود اکتفا کرد و در مصرف این منابع تجدید ناپذیر صرفه جویی نمود.
چه اتفاقی برای هلیوم در خورشید و دیگر ستارگان می افتد ؟
بیشتر ستاره ها پس از تبدیل بخش زیادی از هیدروژن موجود در خود به هلیوم ، وارد مرحله ای از تغییرات داخلی می شوند. هسته های داخلی آن ها فرو می ریزید و حرارت در این ستارگان بسیار بالا می رود. دمای بالا باعث می شود که هلیوم به اتم های بزرگتری مبدل شود برای مثال سه اتم هلیوم با همدیگر کربن را تشکیل می دهند.
پس از تشکیل اتم های جدید چه می شود ؟
به طور هم زمان هلیوم در خورشید یا ستارگان دیگر با اتم های کربن جدیدی که تشکیل شده اند ترکیب شده و اکسیژن را شکل می دهند. بیرون از هسته ی ستارگان هنچنان هیدروژن کافی برای تبدیل شدن به هلیوم وجود دارد. البته دیگر اتم های جدید شکل گرفته اند و در ظاهر نیز رنگ ستاره را تغییر می دهند.
ستارگانی که در مرحله تیدیل هیدروژن به هلیوم قرار دارند مانند خورشید در منظومه شمسی هستند و در مراحل بعد به ستارگان قرمز غول پیکر تبدیل می شوند.
پس از تبدیل هلیوم به اتم های دیگر چه اتفاقی برای خورشید می افتد ؟
زمانی که خورشید وارد مرحله تغییرات داخلی شود و به ستاره قرمز بزرگی مبدل گردد، کم کم رو به خنک شدن می رود. در ستاره های بزرگ تر از خورشید دیده شده است که پس از تبدیل شدن به ستاره قرمز بزرگ همچنان قابلیت تغییر اتم ها به اتم های بزرگتر وجود دارد.
اتمام هلیوم در هسته ی ستارگان
وقتی هلیوم در هسته ی ستارگان رو به اتمام بگذارد، ستاره بار دیگر دچار فروپاشی می شود و دمای آن بالا می رود و در این شرایط کربن و اکسیژن تشکیل شده می توانند با هم ترکیب شوند و اتم های بزرگ تر را ایجاد کنند. اگر یک ستاره به اندازه ی کافی بزرگ باشد این چرخه تا جایی ادامه پیدا می کند که عنصر آهن (Fe) تشکیل شود. در این مرحله دمای هسته هر چقدر هم که بالا برود قادر به تشکیل اتم های جدید نخواهد بود.
آخرین مرحله تبدیل اتمی
پس از تشکیل آهن و عدم ادامه ی تبدیل اتم ها به یکدیگر هسته ی داغ تری در یک ستاره شکل می گیرد که فروپاشیده می شود، ناپایدار می شود، دچار انفجار می شود و یک سوپر نوا یا ستاره ی نوترونی را شکل می دهد.
البته هلیوم در خورشید تا این مرحله پیشروی نمی کند زیرا خورشید ستاره ی خیلی بزرگی نیست.
منبع: curious.astro.cornell.edu
| نسخه قابل چاپ | تعداد بازديد : 86 |
آیا می دانید که سنگ بکار رفته در هرم خئوپوس در مصر به قدری است که با آن می توان دیواری آجری به ارتفاع 50 سانتی متر دور دنیا ساخت.
آیا می دانید انسان برای اولین پروازش در 1783 8 کیلومتر را با بالن پیمود.
آیا می دانید مساحت کره زمین 515 میلیون کیلومتر می باشد.
.آیا می دانید جمیعت جهان تا 50 سال آینده از مرز 9 میلیارد نفرعبور خواهد کرد.
. آیا می دانید کهکشان راه شیری 100 میلیون ستاره و یا بیشتر دارد.
.آیا می دانید عمر کهکشان راه شیری 10 میلیارد سال است.
.آیا می دانید سیاره زهره گرمترین سیاره است و درجه حرارت آن درجه462 می باشد.
.آیا می دانید 33 میلیارد الکترون در هر قطره آب وجود دارد.
.آیا می دانید حلزون قادر است سه سال بخوابد.
.آیا می دانید کوتاهترین جمله کامل در زبان انگلیسی جمله I am است.
18.آیا می دانید حیوانی که چشمانش از مغزش بزرگ تر است شتر مرغ می باشد.
.آیا می دانید عمر خورشید 5 میلیارد سال است.
.آیا می دانید سگ ها کمتر از 100 صدا از خود تولید می کنند اما گربه ها بیش از یکصد صدا تولید می کنند.
.آیا می دانید فیل ها تنها حیواناتی هستند که قادر به پریدن نمی باشند.
.آیا می دانید نقره می تواند 650 نوع میکروب را از بین ببرد ومواد ضد عفونی قوی است .
ادامه مطلب...
| نسخه قابل چاپ | تعداد بازديد : 83 |
یادش بخیر یه زمانی خیلی مقید بودم مطلب مرتبط با رشته تدریسم تو وبلاگم بزارم یه مدتیه بخاطر تغییر سمت از تدریس دور شدم و وبلاگم اینجا غریب مونده چون علیرغم میل خودم نمیتونم بهش برسم و آپ کنم خیییییلی درگیرم ولی امیدوارم روزهایی برسه که بتونم با فراغ خاطر مطالب علمی مفید و پربار بزارم .
| نسخه قابل چاپ | تعداد بازديد : 79 |
ساختار برگ: برگ ها صفحات سبز پرکلروفیل هستند که برای انجام فتوسنتز در معرض نور قرار می گیرند.
برگ ها از دو روپوست تشکیل شده اند.
*یک رگبرگ شامل غلاف آوندی، آوند چوبی و آوند آب کشی است.
*به مجموعه ی پارانشیم نرده ای و پارانشیم حفره ای میان برگ یا پارانشیم کلروفیل دار می گویند.
*هر دو روپوست منفذ(روزنه) دارند اما تعداد منافذ روپوست پایینی بیشتر است.
*هر منفذ دارای دو سلول نگهبان است، که باعث می شوند تا منفذ در گرمای شدید بسته و در هوای معمولی باز باشد.
*آوندهای چوبی و آبکشی مانند رگهای انسانند و مواد را برای گیاه جابجا می کنند.
| نسخه قابل چاپ | تعداد بازديد : 213 |
شاید شما این مثل را شنیده باشید که کبوتر با کبوتر، باز با باز. این مثل میگوید که به طور معمول، جانورانی از یک جنس با هم دوست میشوند، اما برخی جانوران با گونههای دیگری از جانوران دوست میشوند. آنها دوستان ناهمجنس، اما بسیار موفق جهان جانوران هستند.
زندگی در طبیعت وحشی میتواند بسیار سخت باشد. پیدا کردن غذا و سالم ماندن، کار سادهای نیست. هر روز، جانوران برای زنده ماندن تلاش میکنند. برخی از آنها رابطهی نزدیکی با گونههای دیگری از جانوران دارند. این رابطه را همزیستی میگویند. در رابطهای از نوع همزیستی، جانوران به هم وابستهاند. یک جانوران کمک میکند تا دیگری به نیازهایش دست پیدا کند. چیز خوبی است، نه؟ البته، همیشه نه.
برخی از جانوران با شریک خود مهربان نیستند. گاهی یک جانور به نیازهای خود دست پیدا میکند، اما به شریکش آسیب میرساند. برای مثال، برخی حشرهها برای زنده ماندن خون میمکند. آنها برای به دست آوردن خون، خودشان را به گونههای دیگری از جانوران میچسبانند. گزشهای حشره به میزبان او کمک نمیکند، بلکه میتواند باعث رساندن میکروبها به میزبان و در نتیجه بیماری آن شود.
در رابطههای دیگر، جانور به میزبان خود زیاد آسیب نمیرساند. هر دو جانور از زندگی کردن با یکدیگر سود میبرند. در این جا، میبینیم که چگونه جانوران برای زنده ماندن با هم دوست میشوند.
تمییز ماندن :
جانوران کوچکی که میگوهای رفتهگر نامیده میشوند راهی برای کمک به این ماهی، که لابهلایمرجانها زندگی میکند، پیدا کردهاند. همانطور که از نام آنها برمیآید، این میگوها ماهی را تمییزمیکنند. آنها به جایی آویزان میشوند که دانشمندان به آن ایستگاه تمییزکاری میگویند. ماهی نزدیک آنجا میایستد. سپس میگو روی بدن ماهی میرود و حتی زمانی را به تمییز کردن دهان ماهی میپردازد
میگو آروارههای ریزش را به کار میگیرد تا مواد را از بدن ماهی برچیند. این مواد شامل پوست مرده، خردههای کوچک غذا و جانداران کوچکی است که میتوانند به ماهی آسیب برسانند. ماهی بهخوبی تمییز میشود و میگو نیز از غذایی که از زبالهدان ماهی به دست میآورد، لذت میبرد. پرندگان کوچکی، به نام مرغ باران، نیز به کار سودمند رفتهگری میپردازند. آنها مشتریهای درشتهیکلی دارند: کروکودیلها. کروکودیلها پوزهای دراز با دندانهای تیز دارند. تمییز کردن آنها کار دشواری است. اما مرغ باران بهخوبی این کار را انجام میدهد
زمانی که کروکودیل دهانش را باز میکند، مرغ باران به درون آن میپرد. کروکودیل پوزهی درازش را نمیبندد، بلکه به مرغ باران اجازه میدهد جانوران کوچک و آسیبرسان را، که به دندانهای کروکودیل چسبیدهاند، بخورد. مرغ باران غذای آمادهای دریافت میکند و کروکودیل نیز حسابی تمیز میشود.
سوارکاری بیدرد و سر
بسیاری از جانوران باید به دنبال غذا بروند. اما پرندهی کنهخوار چنین نمیکند. این پرنده به جایاین که در آسمان در پی حشرهها جنب و جوش داشته باشد، بر پشت جانوران بزرگتری مانند آنتلوپها و گورخرها مینشیند و سواری میگیرد.
آیا آن جانوارن ناراحت نیستند که پرندهها بر پشتشان سوار شدهاند؟ نه. باید بدانید که پرندهی کنهخوار، کنهها و دیگر جانوارن کوچک آسیبرسان را از پیکر دوستشان برمیچینند. با این کار، آنها از آسیب حشرههای خونخوار در امان میمانند. از سوی دیگر، پرندهی کنهخوار غذای فراوانی به دست میآورد. این یک رابطهی بسیار درست و مناسب است.
حواصیلها نیز کنار جانوران بزرگی مانند اسب آبی و کرگدنها راه میروند. زمانی که این چهارپایان درشتپیکر راه میروند، با تکان خوردن پاهایشان حشرهها و دیگر جانوران کوچک از آنها جدا میشوند. اکنون غذای فراوانی برای حواصیل فراهم شده است و او نیازی ندارد در پی غذا برود.
کامیابی شیرین
برخی جانوران به هم نیاز دارند چون یک غذا را دوست دارند. پرندهی راهنمای عسل و رَتِل، این گونه هستند. آنها در مرغزارهای آفریقا زندگی میکنند.
هر دو جانور عسل را بسیار دوست دارند. با وجود این، هر کدام برای به دست آوردن آن با مشکل رو به رو هستند. پرنده میتواند کندوی عسل را پیدا کند، اما نمیتواند آن را باز کند. رتل میتواند کندو را باز کند، اما نمیداند آن را کجا پیدا کند.
بنابراین، دو جانور با هم یکی میشوند پرنده روی مرغزار به پرواز در میآید تا کندوها راپیدا کند. زمانی که یکی از آنها را پیدا کند، پایین میآید و از خود صدا میسازد. این صدا به رتل میگوید که برای خوردن عسل به آنجا برود.
رتل چنگالهای تیزش را به کار میگیرد تا کندو را بشکافد. سپس بیشتر چیزهایی را که به عسل آغشته شدهاند، به دهان میگذارد. آنگاه نوبت پرنده است که از آنچه برجای مانده است لذت ببرد.
دلقکبازی
فقط جانوران زمینی و آسمانی نیستند که با هم کار میکنند. برخی از جانوران دریایی نیز این کار را میکنند. شقایق دریایی و دلقکماهی نیز رابطهی جالبی باهم دارند.
شاید شما فکر میکنید شقایق دریایی مانند گیاهان است، اما آنها به راستی جانوران همیشه گرسنهای هستند. آنها خودشان را به یک صخره یا تپهی مرجانی متصل میشوند. آنها در انتظار ماهی میمانند تا از کنارشان بگذرد. سپس آن را با بازوهای گزندهشان به دام میاندازند. سرانجام ماهی گرفتار به درون دهان پنهان جانور کشیده میشود.
با وجود این، یک ماهی با شهامت در میان شقایقهای دریایی زندگی میکند: دلقکماهی. این ماهی سفید و نارنجی. بدن آن با لایهی کلفتی از مادهی لزجی به نام موکوس پوشیده شده است. این پوشش، دلقکماهی را از بازوهای گزنده و خطرناک شقایق دریایی محافظت میکند.
دلقکماهی همسایهی خوبی نیز هست. این ماهی با فریبدادن ماهیهای دیگر به شقایق دریایی کمک میکند. زمانی که یک ماهی گرسنه یک ماهی رنگارنگ را میبیند، به سوی آن خیز بر میدارد. دلقکماهی با سلامت لابهلای بازوهای شقایق دریای شنا میکند. اگر ماهی گرسنه آن را دنبال کند، با بازوهای شقایق دریایی برخورد میکند و غذای آن میشود.
دلقکماهی شجاع نه تنها غذای شقایق دریای را فراهم میکند، بلکه ماهیهایی را که میخواهند شقایق دریایی را بخورند، دور میکند. بنابراین، دلقکماهی و شقایق دریایی به هم کمک میکنند تا سالم بمانند.
روش متفاوت برای زندگی
همهی جانوران میخواهند یک کار را انجام دهند: زنده ماندن در جهان وحش. برخی با تنها زندگیکردن به این هدف میرسند. برخی در دستهها و گروههایی زندگی میکنند. برخی نیز، چه کوچک و چه بزرگ، میدانند بهترین راه برای زنده ماندن، زندگی کردن با یا نزدیک گونههای دیگری از جانوران است.
کایمنها بدنهای نمکینی دارند. پروانهها اغلب روی بدن آنها مینشینند تا نمک بخورند. به نظر میرسد کایمنها ناراحت نمیشوند. پروانه میتواند نمکهای درون بینی آن را نیز بردارد!
در نگاه نخست، این همکاریها به چشم نمیآید. اما اگر با دقت بیشتری نگاه کنید، درمییابید که این جانوران به یکدیگر کمک میکند تا غذا و پناهگاه پیدا کنند و سالم بمانند. این دوستان ناهمجنس با هم کنار میآیند تا زنده بمانند.
برای یک کاپیبارا یک پرنده میتواند دوست خوبی باشد. میدانی چرا؟
| نسخه قابل چاپ | تعداد بازديد : 161 |
رابطه همزیستی شکل ویژهای از زندگی است که در آن دو موجود زنده از گونههای مختلف در کنار هم و با تماس فیزیکی کما بیش طولانی زندگی میکنند. اندازه و پراکندگی جمعیتها تحت تاثیر همزیستی قرار دارد.
پایداری زیست محیطی حاصل سه دسته عوامل کاملا فیزیکی یا بیجان - محدودیتهای اعمال شده بوسیله کنش متقابل دو یا چند جمعیت از گونههای مختلف یا عوامل بین گونهای یا Inter Specific Factors محدودیتهای ناشی از کنش متقابل بین افراد یک جمعیت یا عوامل درون گونهای Intera Specific Factors از عوامل بین گونهای میتوان به رقابت شکلهای مختلف همزیستی و صیادی اشاره کرد.
الگوهای همزیستی
همزیستی دو الگوی اصلی دارد: همزیستی اختیاری و اجباری.
همزیستی اختیاری دو جاندار متفاوت اختیار آن را دارند که باهم یک رابطه همزیستی برقرار کنند. اما به ضرورت نیازمند این رابطه نیستند و میتوانند بدون رابطه باهم نیز به زندگی خود ادامه دهند.
الگوی دیگر همزیستی اجباری است که در آن یک جاندار برای اینکه زنده بماند باید با جاندار دیگریمعمولا جانداری مشخص ، همزیستی داشته باشد
نیاکان همزیستان به اجبار گذشته قطعا موجودهای زنده مستقل بودهاند که در طول تاریخ توانایی اتکای به خود را برای زیستن از دست دادهاند. این جانداران بیش از آنکه همزیستی اجباری بنمایند. همزیستی اختیاری داشته و به تدریج بیشتر و بیشتر به موجود دیگر وابسته شدهاند
همیاری Mutualism
در رابطه همیاری هر دو جاندار از وجود یکدیگر سود میبرند. رابطه بین گیاهان تیره نخود و باکتریهای تثبیت کننده نیتروژن نمونه دیگر رابطهای جالب بین شتهها و نوع معینی مورچهها است. شته حشره کوچکی ست که با مکیدن شیره گیاهان تغذیه میکند. بعضی از گونههای مورچه با مالش دادن ملایم شتهها باعث تراوش شیره گیاهی توسط شتهها میشوند، مورچهها از این شیره تغذیه کرده و در عوض شتهها را از زنبورهای انگلی و دیگر صیادان حفاظت میکنند
.
همسفرگی
نوع دوم همزیستی ، همسفرگی است که یکی از دیگری بهره میبرد، در حالی که دیگری نه از اینکار بهره میبرد و نه از آن صدمه میبیند. مثالی از همسفرگی بوسیله ماهی Remora نشان داده میشود. در ماهی Remora باله پشتی به شکل بادکش تغییر یافته که جانور بوسیله آن به زیر شکم کوسه ماهی میچسبد و بدین وسیله تغذیه خود را تضمین میکند، پراکندگی جغرافیایی گستردش یافته و خود را محافظت میکند و کوسه ماهی از این ماهیها نه سود میبرند و نه صدمه میبیند. نمونه دیگر همسفرگی ، بارناکل است که به پوست وال میچسبد و پراکندگی جغرافیایی و تغذیه خود را تضمین میکند.
رابطه انگلی
رابطه انگلی ، سومین نوع رابطه همزیستی است که به سود انگل و به میزان کم و بیش به زیان میزبان است. بسیاری از انگلها بیآزار هستند و اندک اثری بر اندازه جمعیت و پراکندگی میزبان خود دارند. اینها موفق ترین نوع انگلها هستند و غالبا مانند بارناکل پراکندگی وسیع حاصل میکنند. اما در موارد چندی نیز بیماریهای انگلی میتوانند موجب کاهش موثر جمعیت میزبان شوند.
مثلا بیماریهای ناشی از کرم شش (Long worn) که علت اصل بیماری و مرگ میر انواعی از گوسفندان است. کرم قلب (Heart Worn) به صورت یک بیماری همه گیر در میان بعضی جمعیتهای سگ و گربه درآمده است. در اویل این قرن کرم قلابدار (Snow Shoe Hare) بسیار گسترده شده و عامل رنجوری در بین آمریکاییها و بویژه ساکنان ایالات جنوبی آن شده است.
.
| نسخه قابل چاپ | تعداد بازديد : 160 |
ماهی ها اولِین مهره دارانِی هستند که در روِی زمی ن به وجود آمده اند.حدود 320 میلیون سال پِیش ، ِیعنِی زمانِی که عصر طلاِیِی ماهی ها به حساب می آمد و آبزِیان بهترِین و پِیشرفته ترِین موجودات زنده دنِیا را تشکِیل می دادند ، تراکم و گسترش ماهی ها دراوج خود قرار داشت .اولِین ماهیانی که در سطح زمی ن بوجود آمدند ماهی ها بدون آرواره بودند که فسِیلهاِی آنان در رسوبات دوره دونِین Devonian ِیافت می شوند.پس از آن در همی ن دوره ماهی ها آرواره دار اولِیه از جمله ماهی ها غضروفِی که در واقع اجداد اصلِی کوسه ماهِیان امروزِی هستند به وجود آمدند .در اواخر دوره دونِین ، ماهی ها استخوان دار اولِیه در روِی زمی ن ظاهر شدند .ماهی ها امروزِی انواع تکامل ِیافته اِی هستند که در طول اعصار ا ز تغِیِیرات تکاملِی اِین ماهی ها به وجود آمده اند . از نظر تقسِیم بندِی جانورِی ، ماهی ها اولِین گروه مهره داران را تشکِیل می دهند .اِین جانوران عموما خونسرد و داراِی ستون فقرات ، برانشِی و باله می باشند که در آب زندگِی می کنند و اکسِیژن مورد نِیاز خود را از آن می گِیرند.البته در محِیط زِیست ماهی ها ، جانوران دِیگرِی مانند پستانداران آبزِی از قبِیل نهنگ آبِی، دلفِین ها و خزندگان مانند لاک پشت آبِی ، و نِیز انواع بِی مهرگان مانند صدفها ، می گوها و غِیره نِیز زندگِی می کنند که با ماهی ها کلا جزو آبزِیان قلمداد می شوند .علم مطالعه و شناسایی ماهی ها را ماهِی شناسِی ِیا اِیکتِیولوژِی Ichthyoiogy می گوِیند . اگر چه زمان حاضر دِیگر عصر طلایی ماهی ها نِیست ، با وجود اِین امروز هم ماهی ها قسمت عمده مهره داران را بوجود می آورند.در حال حاضر بِیش از 20000گونه از انواع مختلف ماهِی در آب هاِی دنِیا زندگِی می کنند و برخِی از دانشمندان معتقدند که حدود 40 هزار گونه ماهِی دردنِیا وجود دارد .در مقاِیسه با تعداد گونه هاِی ماهی ها ، کل تعداد گونه هاِی شناخته شده پرندگان 8600عدد ، پستانداران 4500 عدد ، خزندگان 6000 عدد و دوزِیستان 2500 عدد می باشد .بنابراِین از 37600 گونه انواع مهره داران زنده شناخته شده در مجموع 6/42 درصد آنها را ماهی ها تشکِیل می دهند ، در صورتِی که پستانداران 12 درصد ، پرندگان 9/22 درصد خزندگان 16 درصد و دوزِیستان 6/6 درصد آنها را تشکِیل می دهند . علاوه بر گسترش و تنوع گونه ها ، شکل و اندازه ماهی ها نِیز بسِیار متفاوت است .برخِی از انواع کوسه ماهی ها تا 21 متر طول و 25 تن وزن می رسند در صورتِی که برخِی از ماهی ها تزیینِی وقتِی طول آنها کمی بِیشتر از ِیک سانتِیمتر است بالغ می شوند ، ماهِی گوپِی کوتوله Mistchthys وقتِی به طول 12 می لِیمتر می رسد بالغ می گردد ، در حالِی که فِیل ماهِی درِیاِی خزر که تا وزن 1471 کِیلوگرم هم صِید شده است در 20 سالگِی بالغ می شود . درحال حاضر بِیش از 71 درصد سطح زمی ن را آب تشکِیل می دهد ؛.ِیعنِی از 510 میلیون کِیلومتر مربع وسعت زمی ن حدود 361 میلیون کِیلومتر مربع آن را آب پوشانِیده است .از 149 میلیون کِیلومتر مربع خشکِی نِیز حدود 5/3 میلیون کِیلومتر مربع آن را آب هاِی داخلِی تشکِیل می دهند .درهمه اِین آبها ِیعنِی از آب هاِی بسِیار سرد اقِیانوس منجمد شمالِی با درجه حرارت زِیر انجماد تا چشمه هاِی آب گرم با حرارت حدود 40 درجه سانتِیگراد( چشمه هاِی آبگرم اطراف بندر عباس) ، و نِیز از آب هاِی شِیرِین بسِیار نرم تا آبهاِی شور که حتِی تخم مرغ در آنها شناور می گردد ماهی ها زندگِی می کنند .اِین جانوران همچنِین درغارهاِی تارِیک و اعماق بسِیار زِیاد اقِیانوسها که داراِی تارِیکِی مطلق و فشار بِیش از 1100 اتمسفر است زندگِی می کنند .حد ارتفاع شناخته شده زِیست ماهی ها از 5000 متر بالاِی سطح درِیا تا 11000 متر زِیر سطح درِیا متفاوت است . تنوع ماهی ها : ماهی ها از نظر زندگِی کردن در آب ،تنفس با برانشِی و حرکت با باله ها مشابه هم هستند ولِی از نظر شکل ظاهرِی ، ساختمان بدن ، اندازه و گسترش زمانِی و مکانِی به حدِی متنوع هستند که براِی شناسایی کلِی آن ها احتِیاج به طبقه بندِی خاصِی می باشد .تاکنون کوششهاِی زِیادِی براِی طبقه بندِی ماهی ها انجام شده و سبک و روش هاِی متفاوتِی توسط ماهِی شناسان ارائه گردِیده است .درطبقه بندِی ماهی ها ، معمولا آنهایی که به ِیکدِیگر شباهت دارند در ِیک گروه قرار گرفته و هر گروه نِیز تقسِیم بندِی هاِی دِیگرِی در داخل افراد خود دارند . به طور کلِی ماهی ها زنده امروزِی را به سه گروه تقسِیم می کنند که عبارتنداز: 1- ماهی ها بدون آرواره ِیا Agnatha 2- ماهی ها غضروفِی ِیا Chondrichthys 3- ماهی ها استخوانِی ِیا Osteichthys به طور کلِی ماهی ها در تقسِیمِ بندِی خود داراِی 3 کلاس (رده)، 6زِیر کلاس ، 44 راسته 40 زِیر راسته ، 251 خانواده و بِیش از 25000 گونه و زِیر گونه می باشند . ساختمان بدن ماهی ها از آنجا که براِی شناسایی ماهی ها لازم است علاقه مندان به نگهدارِی ماهی های تزیینِی مختصرِی درمورد ساختمان بدن و اختصاصات تشرِیحِی آن ها آگاهِی داشته باشند ، لذا در اِینجا به طور خلاصه به شرح پاره اِی از اِین اختصاصات می پردازِیم (شکل 1 اختصاصات ساختمانِ خارجِی ماهِی را نشان می دهد ): ١-شکل بدن به طور کلِی ماهی ها دوکِی شکل و برش عرضِی آن ها بِیضِی شکل است .با وجود اِین شکل عمومی برخِی از ماهی ها ممکن است کروِی ، مارمانند ، پهن ، نخ مانند، نوارِی ، پهن کشِیده و غِیره باشد . 2- پوشش بدن بدن ماهی ها از پوست نسبتا سختِی پوشِیده شده است که گاهِی جدا کردن آن مشکل می باشد .اِین پوست درداخل سوراخهاِی بدن ماهِی نِیز نفوذ کرده و روِی کره چشم را هم می پوشاند .قسمتِی از آن که روِی چشم قرار می گِیرد داراِی رنگ شفاف می باشد .فلس ها که درواقع حفاظت پوست ، عضلات و اعضای داخلِی بدن را به عهده دارند، در داخل پوست قرار دارند .اندازه فلسها از حد میکروسکوپی تا اندازه ِیک سکه دو رِیالِی ِیا بزرگتر متفاوت است .تعداد فلسهاِی روِی ِیک ردِیف گرد دور بدن و همچنِین تعداد فلسهاِی روِی خط جانبِی ماهی ها ِیک گونه معمولا مساوِی بوده و اکثرا در طبقه بندِی ماهی ها نِیز از آن استفاده می شود .از نظر رنگ آمیزی نِیز ماهی ها متغِیر بوده و ممکن است بِی رنگ، ساده و ِیا رنگِین باشند . ٣- زوائد بدن باله ها که وسِیله حرکت ماهی ها در جهات مختلف می باشند زوائد اصلِی بدن آنها را تشکِیل می دهند .از نظر تعداد ، باله هاِی ِیک ماهِی به فرد و زوج تقسِیم می شود .باله هاِی سِینه اِی و شکمی جزو باله هاِی زو ج و باله هاِی پشتِی ، مخرجِی و دمی جزو باله هاِی فرد محسوب می شوند . باله چرمی که معمولا دربرخِی ازماهی ها مانند ماهی ها آزاد و قزل آلا و بِیشتر کاراسِین ها و نِیز برخِی از گربه ماهی ها دِیده می شود ، باله فردِی است که از نظر ساختمانِی با باله هاِی دِیگر فرق می کند .برخِی از ماهی ها ممکن است فاقد ِیک ِیا تعدادِی از باله ها بوده و گاهِی ممکن است تعداد باله هاِی پشتِی از ِیک عدد بِیشتر باشد .در هر حال اِین باله ها هرگز مانند باله هاِی زوج قرِینه نِیستند . |
| نسخه قابل چاپ | تعداد بازديد : 159 |
مرجان ها قديمي ترين اكوسيستم هاي كره ي زمين هستند
ريف هاي مرجاني مملو از موجودات زنده هستند، كه كمتر از يك در صد كف اقيانوسها را مي پوشانند. اما با اين وجود حدود 25 درصد موجودات دريايي را دربرمي گيرند. اندونزي بيشترين تنوع جانوران دريايي را در سياره ي زمين داراست.
Photograph by Tim Laman< xml="true" ns="urn:schemas-microsoft-com:office:office" prefix="o" namespace="">
نمايي نزديكي از برآمدگي ها و گودي هاي لطيف مرجان ، دور از سواحل مكزيك.
مرجان لوله اي
Photograph courtesy The Coral Kingdom Collection/ NOAA
پوليپ ها كه براي به دست آوردن غذا باز شده اند، مكان:جزيره ي كوچك كايمن وابسته به گروهي از جزاير جنوب شرقي كوبا كه در درياي كارائيب قرار دارند.
Photograph by Heather Perry
اين مرجان سطح زيرين كلاهك قارچ را به خاطر مي آورد، اين نوع مرجان عموماً در غرب اقيانوس آرام ديده مي شود. مرجان قارچي از نوع مرجان هاي منفرد آبي است، در صورتي كه مرجان هاي ديگر به صورت كلوني شكل مي يابند.
اندام مرجان لوله اي
تصاویر زیبا را یک عکاس با بهره گیری از تکنیک ماکرو از مرجان های سخت کف اقیانوس گرفته است.
| نسخه قابل چاپ | تعداد بازديد : 222 |
ستاره دریایی
ستاره دریایی در بستر آبهای سراسر دنیا، به ویژه در آبهای گرم هندوستان و اقیانوس آرام یافت میشود. شکل ستارههای دریایی شبیه به ستاره است. آنها ماهی نیستند و سر و مغز ندارند. آنها دارای پنج بازو یا بیشتر، بخش مرکزی بدن و یک دهان هستند.
- هر ستاره دریایی صدها مکنده قوی به نام پاهای لولهای دارد که اگر وارونه شود، با استفاده از این پاها میتواند به حالت اول بر میگردد.
1) ابتدا انتهای بازوهای خود را خم میکند تا با پاهای لولهای خود سنگی را بگیرد.
2) بعد از آن، خودش را به آرامی به روی آن میکشد.
3) با انداختن خود به روی سنگ به حالت اول برمیگردد و به راهش ادامه میدهد.
- 1500 گونه ستاره دریایی در اقیانوسهای دنیا وجود دارد. تعداد زیادی از آنها رنگهای روشن دارند.
- برخی از ستارههای دریایی مثل این یکی، بازوهای زیادی دارند. اگر ستاره دریایی یکی از بازوهای خود را از دست بدهد، بازوی دیگری به جای آن در میآید.
- ستاره دریایی صدف میخورد. برای این کار با مکندههای قدرتمند خود دو قطعه صدف را باز میکند، سپس معده خود را از طریق دهان به بیرون میراند و بر روی پیکر صدف میاندازد.
- ستاره دریایی خاردار از مرجانها تغذیه میکند و به همین دلیل میتواند صدمههای جدی به صخرههای مرجانی وارد کند.
- ستارههای دریایی نسبت به تغییر روشنایی عکسالعمل نشان میدهند، نقاط حساس به نور در انتهای بازوهای آنها قرار دارد.
- برخی از ستارههای دریایی در سال بیش از یک میلیون تخم میگذارند
ادامه مطلب...
| نسخه قابل چاپ | تعداد بازديد : 192 |
اصل پاسکال:
با ذکر یک مثال، بحث را شروع می کنیم.
دو جعبه مانند شکل زیر را در تماس با هم در نظر بگیرید. اگر به جعبه 1 نیرویی وارد شود، این جعبه، نیرویی را به جعبه 2 وارد خواهد کرد.
نیروی وارد بر جعبه 2 در همان جهت نیروی وارد شده بر جعبه 1 است.
حال ببینیم اگر نیرویی را بر یک شاره (سیال، هر ماده ای که بتواند حرکت کرده و شکل ظرف را به خود بگیرد) وارد کنیم، چه اتفاقی می افتد.
در هر دو مورد نشان داده شده در شکل، فشار به هر نقطه درون شاره انتقال پیدا می کند. این دو مورد، مثال هایی از اصل پاسکال هستند.
فشار به صورت نیروی وارد بر واحد سطح تعریف می شود. با یک نیروی معین، می توان فشار زیادی به سطح کوچکی وارد کرد یا برعکس.
تمام قطعه های هیدرولیکی (که با نیروی محرکه آب کار می کنند) بر پایه ی اصل پاسکال برای وارد کردن نیروی زیاد استوارند. پاسکال، این اصل بنیادی را کشف کرد:
فشار وارد شده بر هر سیال محدود تراکم ناپذیر، به هر نقطه ای درون سیال انتقال پیدا می کند.
مثال: بهترین مثال برای فهم اصل پاسکال، پیستون آبی است.
اگر نیروی F1 به پیستونی با مساحت A1 وارد شود، فشار در سیال به نسبت F1/A1 افزایش می یابد. برای تعادل مایع، فشار رو به بالای مایع روی پیستونی به مساحت A2 باید با فشار رو به پایینی متعادل شود. با استفاده از اصل پاسکال داریم:
بر اثر جابجایی سیلندر طرف چپ، حجمی از سیال به مقدار A1×h جا به جا می شود. چون سیال، تراکم ناپذیر است، حجم سیال جا به جا شده در طرف دوم نیز همین مقدار است. اگر جابه جایی پیستون دوم H باشد:
بالابر (جک) هیدرولیکی ماشین:
بالابر هیدرولیکی ماشین، مثالی از زیاد شدن نیرو توسط فشار هیدرولیکی است و بر اساس اصل پاسکال کار می کند. سیال در یک سیلندر کوچک باید بیش تر از فاصله ای که ماشین بالا می رود، حرکت کند.
برای مثال، اگر سیلندر قسمت بالابر پیستون دارای قطر25 cm و قطر سیلندر کوچک 1.25 cm باشد، نسبت مساحت ها 400 خواهد بود؛ بنابراین فشار هیدرولیکی باعث افزایش 400 برابری نیرو می شود. برای بلند کردن ماشین 6000 نیوتنی باید یک نیروی 6000 N/400=15 N روی سیال در سیلندر کوچک برای بلند کردن ماشین وارد شود. بنابراین، برای 10 cm بالا بردن ماشین، مجبورید سیال (در ماشین، روغن) را 400* 10 cm =40 m حرکت دهید. این کار با تلمبه کردن روغن در سیلندر کوچک با یک کمپرسور کوچک امکان پذیر است.
فشار هیدرولیکی:
افزایش نیرو می تواند با به کاربردن فشار طبق اصل پاسکال به دست آید:
P1 = P2
این اصل اجازه بلند کردن بار سنگین با نیروی کوچک را می دهد؛ البته افزایش در مقدار کار انجام شده نیز می تواند وجود داشته باشد. بنابراین در یک مورد ایده آل بدون هیچ اتلاف توسط اصطکاک داریم:
Wورودی = Wخروجی
| نسخه قابل چاپ | تعداد بازديد : 353 |
آزمایش اصلی توریچلی
حال، انگشت خود را از انتهای لوله بردارید.
جیوه از داخل لوله به درون ظرف می ریزد تا آن جا که وزن ستون جیوه در لوله دقیقا با فشار هوای بیرون یکی شود.
وقتی فشار هوا زیاد می شود، جیوه در لوله بالا می آید و وقتی فشار هوا کاهش پیدا می کند، سطح جیوه نیز پایین می آید.
اندازه واقعی فشار هوا در هر لحظه، بالاترین ارتفاع جیوه در لوله در بالای سطح جیوه ی موجود در ظرف است. تحت شرایط استاندارد در سطح دریا، ارتفاع 29.92 یا 76 سانتی متر خواهد بود.
ویوانی اولین کسی بود که فرض کرد که پایین آمدن جیوه در لوله با وزن هوا (فشار هوا) متوقف می شود.
زمانی که آزمایش تمام می شود، در بالای لوله شیشه ای، هیچ چیزی به چشم نمی خورد!!!
پس خلأ می تواند وجود داشته باشد!
| نسخه قابل چاپ | تعداد بازديد : 285 |
| ||
|
|
| نسخه قابل چاپ | تعداد بازديد : 657 |
حس چشایی، به کمک حس بویایی، به ما کمک میکند تا از خوردن انواع غذاها و نوشیدنیهای خوب لذت ببریم. این حس ناشی از کار صدها جوانهی چشایی است که اغلب روی زبان قرار گرفتهاند. حدود ٢٠٠٠ جوانهی چشایی در روی زبان، حفرهی دهان، اپیگلوت و بخش بالایی مری قرار دارند. بیش تر جوانههای چشایی در برجستگیهای کاسهای شکل در مخاط زبان قرار دارند. |
ما فقط ٤ مزه را میتوانیم تشخیص دهیم: شیرینی، ترشی، تلخی و شوری. ترکیب چهار مزهی فوق محدودهی وسیعی از مزهها را شامل میشود. مزههای گوناگون توسط گیرندههای مختلفی دریافت میشود که در روی سطح زبان توزیع نامتناسبی دارند. مواد شیرین در نوک زبان، مواد شور و ترش در کنارههای زبان و مواد تلخ در قاعدهی زبان حس میشوند. با تعامل حسهای چشایی و بویایی، تشخیص طعم و مزهی مواد دقیقتر صورت میگیرد. وقتی بینی می گیردـ به عنوان مثال در سرماخوردگی دیگر قادر به بوییدن نیستیم در چنین حالتی مزه غذاها نیز به خوبی احساس نمی شود.
شیرین
ترش
شور
تلخ |
ادامه مطلب...
| نسخه قابل چاپ | تعداد بازديد : 607 |
فصل پنجم حس و حرکت
ساختمان چشم انسان
سمت های مختلف چشم انسان عبارتند از: پلک ها، ملتحمه، قرنیه، صلبیه، عنبیه، مردمک، عدسی،اتاقک قدامی، مشیمیه، فضای خلفی و زجاجیه، شبکیه، عصب چشم و عضلات چشم.پلک ها:
پلک ها؛ بافت های منحصر به فردی هستند که پوشش مخاطی متحرکی را تشکیل می دهند که تمام سطح کره چشم را می پوشاند . بنابراین پلکها خط مقدم دفاع سطح چشم در مقابل خشکی و آسیب ها می باشند . اگر پلکهادچاراختلالات آناتومیک یا عملکردی باشند ، اولین قدم درمانی در جهت بهبود وضع سطح چشم، اصلاح فیزیولوژی نرمال پلک است.حدود ۱۰۰ مژه در پلک بالا و ۵۰ مژه در پلک پایین وجود دارد که دقیقا قدام به صفحه تارسی خارج شده و به سمت جلو خم می شوند. مژه های فوقانی به سمت بالا و مژه های تحتانی به سمت پایین قوس برمی دارند که باعث گیر انداختن و جلوگیری از ورود اجسام ریز به داخل سطح کره چشم می شوند.
ملتحمه
ملتحمه یک لایه شفاف محافظ است که سطح داخلی پلک ها و روی سفیدی کره چشم را می پوشاند.در واقع ملتحمه یک اپیتلیوم مخاطی است که از محل اتصال پوستی مخاطی لبه پلک تا لیمبوس قرنیه ای – صلبیه ای ادامه یافته است . مساحت ناحیه ملتحمه بیشتر از سطح کره چشم و پلکهاست و باعث ایجاد چندین چین می شود. چین ها در فورنیکس ها برجسته تربوده وبرای حرکت کره چشم لازم هستند . در سمت داخل، فورنیکس وجود ندارد و چین ملتحمه ایجاد چین نیمه هلالی را می کند.
قرنیه
قرنیه(Cornea) راهی است که از طریق آن اطلاعات بینایی از دنیای خارج وارد چشم می شود. بنابراین، یک بافت اپتیکی کاملا تخصص یافته است که بایدشفافیت وتوانائی انکسار نور مرئی آن حفظ شده و در مقابل نیروهای خارجی مثل خشکی، تهاجم میکروبی و آسیب وضربه ها مقاومت کند.قرنیه بافتی است شفاف در جلوی چشم که در محل لیمبوس (حلقه دور قرنیه) به ملتحمه متصل میشود. منابع تغذیه قرنیه ، عروق لیمبوس ، زلالیه و اشک است. قسمت سطحی قرنیه بیشتر اکسیژن خود را از اتمسفر میگیرد. ساختمان یکنواخت ، بیآب بودن و بیرگ بودن عوامل شفافیت قرنیه میباشد.اعمال جراحی لیزیک و یا لیزر برای تصحیح شماره عینک بر روی این قسمت انجام می گیرد. با انجام این گونه اعمال جراحی، انحنای قرنیه تغییر و شماره چشم اصلاح می گردد .
به گفته دیگر؛ قرنیه قسمت شفاف و شیشه مانند جلوی چشم میباشد که مقطعی از یک کره یا یک جسم بیضوی منظم است که از ورای آن قسمت رنگی چشم یعنی عنبیه دیده میشود. در واقع رنگ چشم وابسته به عنبیه است که از فردی به فرد دیگر متفاوت میباشد و قرنیه کاملا شفاف است. نور پس از عبور از قرنیه و عدسی چشم به شبکیه میرسد تا در آنجا تصویر تشکیل گردد و پس از فعل و انفعالاتی، اطلاعات این تصویر بصورت امواج الکتریکی-عصبی به مغز منتقل گردد و فعل بینایی کامل گردد. هر گونه اختلالی که در این مسیر بروز نماید سبب کاهش بینایی میشود. قرنیه اولین عنصر در این مسیر میباشد و وجود یک قرنیه شفاف و با شکل هندسی منظم، لازمه اصلی بینایی است
صلبیه
صلبیه قسمت سفیدی چشم است که درامتداد قرنیه میباشد و تا پشت چشم و تاعصب بینایی ادامه می یابد. در واقع صلبیه بافت نسبتاً محکمی است که دورتا دور کره چشم به جز قرنیه را می پوشاند.
عنبیه
عنبیه بخش رنگی پشت قرنیه است که رنگ چشم افراد را تعیین می کند.عنبیه به رنگهای مختلف مانند آبی، سبز، قهوهای، عسلی وغیره میباشد.
مردمک:مردمک، سوراخی است در وسط عنبیه که مقدار نور وارد شده به چشم را تنظیم می کند. وقتی چشم در محیط پر نور قرار می گیرد مردمک تنگ می شود تا مقدار نور کمتری وارد چشم شود؛ و بر عکس زمانی که چشم در محیط کم نور قرار می گیرد مردمک گشاد می شود تا نور بیشتری وارد چشم شود.
عدسی
عدسی عضوی است محدب الطرفین ، قابل انعطاف، بدون رگ و شفاف با قطر ۹ میلیمتر و ضخامت ۴ میلیمتر که ما بین مایع زلالیه و زجاجیه چشم قرار دارد. و توسط زنولها به شیارهای بین جسم مژگانی اتصال دارد.عدسی در پشت مردمک واقع شده است و عمل تطابق و متمرکز کردن نور بر روی شبکیه را انجام میدهد.
در هنگام مطالعه، عدسی با تغییر انحنا خود این امکان را ایجاد مینماید که بتوانیم اجسام نزدیک را بخوبی ببینیم. این قابلیت از سن ۴۵-۴۰ سالگی به بعد، کاهش مییابد و بنابراین پیر چشمی عارض میگردد، بدین معنا که برای دید نزدیک و مطالعه نیاز به عینک جداگانه خواهد بود. هرگاه فردی به نزدیک نگاه میکند، انقباض عضله سیلیاری،
کشش عدسی را کم میکند و لذا عدسی کرویتر شده و قدرت انکساری بیشتری پیدا میکند و تصویر جسم نزدیک را بر شبکیه میاندازد (عمل تطابق). در نگاه به دور عکس این حالت اتفاق میافتد. با پیر شدن و کاهش حالت ارتجاعی عدسی ، قدرت تطابق آن کاهش مییابد و فرد تار میبیند.این همان حالتی است که به آن پیر چشمی گفته می شود.
آب مروارید که یکی از شایعترین بیماریهای چشم میباشد که بعلت کدر شدن عدسی چشم اتفاق می افتد.
اتاقک قدامی
اتاقک قدامی فضای کوچکی است که بین قرنیه و عنبیه قرار دارد. در این فضا مایعی به نام زلالیه جریان دارد.در چشم مرتباً مقداری از مایع زلالیه تولید و ازطریق مجاری زاویه چشم خارج می شود . اگر به هر دلیلی تعادل بین تولید و خروج این مایع به هم بخورد مقدار مایع زلالیه در چشم افزایش پیدا می کند و فشار داخل کره چشم از حد طبیعی بیشتر می شود. بالا رفتن فشار چشم به پرده شبکیه و عصب بینایی آسیب می زند و باعث بیماری آب سیاه یا گلوکوما می شود.
مشیمیه
مشیمیه پرده نازک سیاه رنگی است که دور شبکیه را احاطه کرده است. این پرده تعداد زیادی رگ های خونی دارد که مواد غذایی را به بخش هایی از شبکیه می رساند. به علاوه سلول های این لایه حاوی تعداد زیادی رنگ دانه سیاه ملانین است که رنگ سیاهی به این بخش از چشم می دهد. وجود رنگ سیاه مانع از انعکاس نورهای اضافی در داخل کره چشم می شود و به تشکیل تصویر واضحتر کمک می کند.
فضای خلفی و زجاجیه
فضای خلفی چشم که محوطه پشت عدسی چشم است توسط زجاجیه که در واقع یک ماده ژله مانند شفاف است پر میشود. در بعضی شرایط مثل افزایش سن، ضربه به چشم، نزدیک بینی متوسط تا شدید، دیابت و …. ساختمان ژله مانند زجاجیه تغییر می کند و در بعضی جاها حالت آبکی پیدا می کند.این تغییرات بصورت اشکال متحرکی شبیه مو و یا بال مگس ( مگس پران) در میدان بینایی دیده می شوند. خصوصا در موقع نگاه به یک زمینه سفید و روشن این اشکال بیشتر جلب توجه میکند.
در صورتی که فردی به صورت حاد دچار مگس پران و یا احساس جرقه زدن (فلاشینگ) شود؛ باید از نظر احتمال سوراخ شدگی شبکیه معاینه شود.
شبکیه
قسمت حساس به نور چشم است که در پشت چشم ، مابین زجاجیه و مشیمیه قرار دارد و شامل مجموعه ای از سلولهای حساس به نور و انواع مختلف نرونهاست. سلولهای استوانه ای مسئول دید سیاه و سفید هستند و سلولهای مخروطی رنگها را تشخیص می دهند. نرونهای میانی شبکیه نیز سیگنالهای بینایی رسیده را جمع آوری و اطلاعات را به عصب بینایی منتقل می کنند.
شبکیه از میلیونها سلول اختصاصی فتورسپتور (گیرنده نور)بنام سلولهای مخروطی و استوانه ای تشکیل شده است که شعاعهای نوری را به سیگنالهای الکتریکی تبدیل می کنند و از طریق عصب بینایی به مغز منتقل می کنند. سلولهای استوانه ای توانایی دید در نور کم و سلولهای مخروطی توانایی دید رنگها را به ما می دهند .
ماکولا، که در مرکز شبکیه قرار دارد، محل تجمع بیشترین تعداد سلولهای مخروطی است. فوآ، فرورفتگی کوچکی در مرکز ماکولا، بیشترین سلول مخروطی را داراست. ماکولا مسئول دید مرکزی، دید رنگها و تشخیص دقیق جزئیات است. سلولهای استوانه ای درقسمت محیطی شبکیه (اطراف شبکیه) قرار دارند و امکان دید در شب و دیدن حرکت اشیاء در اطراف را می دهد .
لایه پیگمانته (رنگدانه دار) شبکیه مابین شبکیه و مشیمیه قرار دارد و حاوی ملانوسیتهایی است که مسئول رنگ سیاه آن هستند. این پیگمانها باعث می شوند تمام نورها داخل چشم جذب شود وچشم مانند اتاق تاریک عکاسی عمل کند.
عصب چشم
عصب بینایی، در پشت شبکیه قراردارد که سیگنالها را از سلولهای فتورسپتور به مغز منتقل می کند . این عصب پیام های بینایی را از شبکیه به مغز ارسال می کند.در بعضی ازبیماریها مانند مولتیپل اسکلروزیس یا همان MS ، مسمومیت با الکل متیلیک (الکل چوب)، آب سیاه و…. عصب بینایی آسیب می بیند.
عضلات چشم
حرکات کره چشم در هر چشم به وسیله ۶ عضله خارج کره چشمی که به اطراف کره چشم می چسبد کنترل می شود. اختلال حرکتی و یا عدم هماهنگی آن ها می تواند به انحراف چشم یا لوچی منجر شود.ساختمان گوش انسان
گوش شامل سه قسمت بیرونی، میانى و درونى است.
گوش بیرونى
لالهگوش
در اغلب حیوانات متحرک است و به طرف منبع صوتى متمایل مىشود ولى در انسان ثابت است و با حرکت سر به طرف منبع صوتى متوجه مىگردد. لاله گوش انسان در حقیقت سه نقش عمده بر عهده دارد که عبارتند از: جمعآورى امواج صوتی، هدایت آنها به مجراى شنوایی، تشخیص جهت آنها، بهگونهاى که اگر چینخوردگىهاى لاله گوش را از موم پر کنند میزان شنوایى و همچنین قدرت تشخیص جهت صوت در انسان کاهش مىیابد. دو لاله گوش در انسان طورى قرار گرفتهاند که از برگشت صداى خود انسان جلوگیرى مىکنند. ضمناً چون گوشها در دو طرف سر واقع شدهاند، اختلاف زمانى که در درک صدا بهوسیله دو گوش بهوجود مىآید منجر به تشخیص جهت آن مىگردد. بنابر این امواج صوتى بهوسیلهٔ لاله گوش و چینخوردگىهاى آن جمعآورى مىشوند و از طریق مجراى شنوایى پردهٔ صماخ را متأثر مىسازند.
مجراى شنوایى
این مجرا لولهاى شکل و بهطول ۲ تا ۳ سانتىمتر است و ارتعاشات صوتى از طریق آن به پردهٔ صماخ، که در انتهاى آن قرار دارد مىرسند.
پردهٔ صماخ
طبل گوش یا پردهٔ صماخ غشایى است که بهوسیله اصوات با فرکانسهاى متفاوت صداهاى قابل شنیدن مرتعش مىشود و چون میزان کشش آن در مرکز و کنارههاى آن فرق مىکند، قسمتهاى مختلف آن بهوسیله فرکانسهاى معین ولى متفاوت مرتعش مىگردند. اصوات زیر قسمتهاى مرکزى و اصوات بم کنارههاى پردهٔ صماخ را به ارتعاش در مىآورند.
گوش میانى
این قسمت از گوش، محفظهاى استخوانى است که بهوسیلهٔ دو دریچهٔ بیضى و گرد از گوش داخلی، و بهوسیلهٔ پردهٔ صماخ از گوش خارجى جدا مىشود و نیز از طریق مجرایى به نام شیپور اوستاش این است که فشار دو طرف پرده صماخ را متعادل مىسازد. ارتعاشات صوتى از طریق گوش خارجى به گوش میانى مىرسد و از آنجا به گوش داخلى منتقل مىشود. گوش میانى ضمن عمل انتقال صوت، عمل تخفیفکنندهٔ ارتعاشات شدید صوتى را نیز انجام مىدهد ولى هرگاه شدت صوت از حد معینى تجاوز کند گوش داخلى صدمه خواهد دید.
گوش داخلى
گوش داخلى به علت داشتن پیچ و خمهاى آن به لابیرنت موسوم شده است و عمل آن از نظر شنوایى این است که ارتعاشات صوتى را به یاختههاى شنوایى برساند و آنها را به تکانههاى عصبى تبدیل کند. گوش داخلى شامل سه بخش دهلیز، مجارى نیمدایره، حلزون مىباشد. دهلیز و مجارى نیمدایره مخصوص عمل تعادل و حلزون ویژه عمل شنوایى است.
گوش داخلی از تعدادی حفره استخوانی به نام دالان یا لابیرنت استخوانی تشکیل شده که کیسه ها و مجاری غشایی به نام لابیرنت غشایی درون این حفرات قرار می گیرند.
این حفره های استخوانی حاوی مایع شفافی به نام پری لنف است که از نظر ترکیب یونی شبیه مایع خارج سلولی است ولی نسبت به آن پروتئین کمتری دارد. درون لابیرنت استخوانی، کیسه ها و مجاری ای به نام لابیرنت غشایی قرار دارد. لابیرنت غشایی درون پری لنف غوطه ور است و بنابراین مایع پری لنف بین لابیرنت استخوانی و غشایی قرار می گیرد.
لابیرنت غشایی یک سیستم متوالی از مجاری و کیسه ها است که درون لابیرنت استخوانی قرار دارد و درون آنها با اندولنف پر شده است. این بخش حاوی دو کیسه (اوتریکل و ساکول) و چهار مجرا
(سه مجرای نیمدایره ای و مجرای حلزونی) است.
ساختمان های گوش داخلی اطلاعات مربوط به شنوایی و تعادل را به مغز می رسانند. مجرای حلزونی عضو شنوایی است و مجرای نیمدایره ای، اوتریکول و ساکول اعضای تعادلی هستند..
ساختمان پوست
پیدرم یا روپوست
لایه بیرونی پوست اپیدرم نام دارد. در قسمت قاعده ای این لایه سلول ها به طور مداوم در حال تقسیم و تکثیر هستند و سلول های تازه ای می سازند که خود به وسیله سلول های تازه تر به بالا و به سطح پوست رانده می شوند و به لایه کراتینی که سطحی ترین قسمت پوست است تبدیل شده و تدریجاً ریزش می کنند.
درم یا پوست میانی
این لایه در زیر اپیدرم قرار داشته و از آن ضخیم تر است. درم یا میان پوست عمدتا حاوی رشته های الاستین و کلاژن است. همچنین حاوی عروق خونی، اعصاب، ارگانهای حسی، غده های سباسه، غدد عرق و فولیکول مو است.
ساب کوتیس یا زیرپوست
این لایه در قسمت زیرین درم قرار دارد و حاوی سلول های چربی است.
ضخامت پوست
ضخامت پوست بین ۱ تا ۴ میلی متر است که در نقاط مختلف بدن متفاوت است. اپیدرم معمولا نازک است و در پوست پلک نازکتر از جاهای دیگر می باشد و تقریبا ۰٫۱ میلی متر ضخامت دارد. در مناطقی چون کف دست و پا این لایه ضخیم تر و حدود ۱ میلی متر است. درم حدود ۲۰ برابر ضخیم تر از اپیدرم است و در ناحیه پشت تقریبا ۴-۳ میلی متر ضخامت دارد. لایه زیر پوست نیز دارای ضخامت های متفاوت است و در قسمت ران و شکم ضخیم تر و در ناحیه صورت کم ضخامت تر است.
عملکرد پوست
پوست دارای عملکردهای زیر است :
محافظت کننده
منتقل کننده حس
تنظیم کننده حرارت بدن
ولید ویتامین D
دارای نقش در رفتارهای اجتماعی فرد
پوست سبب محافظت بدن در برابر آسیب های مکانیکی، سایش و فشار می شود. لایه خاجی پوست از کراتین فشرده است که در برابر سموم شیمیایی و اسیدها مقاومت می کند و همچنین در برابر اثرات اشعه ماورای بنفش خورشید و عوامل عفونت زا مثل باکتریها و قارچ ها از خود مقاومت نشان می دهد. عمل مهم دیگر پوست ممانعت از هدر رفتن آب بدن است. همچنین لایه درم حاوی رشته های عصبی است که حس هایی چون لمس، فشار، درد و حرارت را منتقل می کند. تنظیم حرارت بدن یکی از نقش های دیگر پوست است. با تبخیر آب از سطح پوست و تعریق، دمای بدن کاهش می یابد و همچنین تغییر در میزان جریان خون داخل پوست باعث تغییر دمای بدن می گردد. تولید ویتامین D در پوست با قرار گرفتن در برابر نور خورشید صورت می گیرد. این ویتامین برای تنظیم مقدار کلسیم و رشد استخوانی ضروری است همچنین پوست از طریق رنگ، قوام و بوی خود، پیام ها ی اجتماعی، هیجانی و جنسی را منتقل می کند.
لایه اپیدرم
این لایه تقریبا از ۱۵ تا ۲۰ طبقه سلولی که به صورت فشرده روی هم قرار گرفته اند تشکیل شده است. اکثر این سلول ها یا کراتینوسیت و یا سلول های سنگفرشی هستند و هر کدام چند هزارم میلیمتر اندازه دارند. همانطور که در شکل دیده می شود تحتانی ترین لایه سلولی لایه بازال یا پایه ای نام دارد. در این لایه است که سلول های تازه اپیدرم ساخته می شوند. این سلول ها به سمت بالا رانده شده و می ریزند.
این امر یک فرآیند مداوم است و بنابراین در هر لحظه پوست ما در حال بازسازی و تازه شدن است. در مسیر حرکت خود این سلول ها کم کم زنده بودن خود را از دست می دهند آب آنها کمتر می شود و حالت خشک و مسطح پیدا می کنندو وقتی که به سطحی ترین موقعیت برسند مرده اند.
کراتینوسیت ها که خارجی ترین لایه اپیدرم یا طبقه شاخی را تشکیل می دهند. سلول های مرده ای هستند که حاوی مقادیر زیادی پروتئین موسوم به کراتین می باشند. از زمان تشکیل یک سلول تازه در لایه بازال تا ریزش ان از سطح پوست در حدود ۲۸ روز طول می کشد لایه کراتینی از سلول های به هم فشرده تشکیل شده و خاصیت محافظت کننده دارد.
سایر سلولهای اپیدرم، سلول های لانگرهانس و ملانوسیت
علاوه بر کراتینوسیت ها سلول های دیگری در اپیدرم وجود دارند. از جمله سلول های لانگرهانس که در سیستم ایمنی بدن نقش داشته و سلول های ملانوسیت که رنگدانه های پوست موسوم به ملانین را تولید می کنند. ملانین تولید شده به داخل کراتینوسیت ها رانده می شود. در حدود یک دهم سلول های لایه بازال را ملانوسیت ها تشکیل می دهند. اختلاف رنگ پوست در افراد مختلف و نژادهای گوناگون بیشتر به خاطر مقادیر متفاوت ملانین در پوست آنهاست. نور خورشید باعث تحریک پوست برای تولید ملانین می شود.
درم یا میان پوست
درم در زیر اپیدرم قرار دارد و از نوعی ماده بی شکل که به منزله سیمانی برای پر کردن فضای بین سلول ها عمل می کند تشکیل شده است. در لابلای این ماده بی شکل عناصر زیر قرار دارند :
– سلول های درم
– رشته های کلاژن و الاستین
– عروق خونی
– عصب ها و ارگان های حسی
– غدد سبابه
– موها
– غدد عرق
سلول های اصلی درم شامل فیبروبلاست ها هستند که رشته های کلاژن و ماده بین سلولی را تولید می کنند. سایر سلول های درم شامل لکوسیت ها هستند که مسئول دفاع بر علیه عفونت ها می باشند.
کلاژن و الاستین پروتئین هایی به صورت فیبر می باشند که قدرت و خاصیت ارتجاعی پوست را سبب می شوند. در صورت اسیب دیدن این رشته ها مثلا در سنین پیری یا تماس زیاد با آفتاب پوست شل شده و خاصیت ارتجاعی آن کم می شود و نازک و چروکیده می گردد.
غدد سبابه به فولیکول مو اتصال دارند و ترشحات آنها از راه مجرای باریکی به داخل فولیکول می ریزد. این غدد ماده ای چرب به نام سبوم ترشح می کنند که به سطح پوست رسیده و آن را با یک لایه روغنی می پوشاند.
مو
در تمام نقاط پوست بدن غیر از کف دست و پا بخش قرمز رنگ لب ها پوست روی بند انگشتان و قسمت هایی از اندام تناسلی موها وجود دارند. مو از یک مجرای طولی در درون پوست به نام فولیکول خارج رشد می کند.
قسمت طولی مو که از درم رشد کرده و از سطح پوست خارج می شود تنه مو نامیده می شود. در انتهای تحتانی فولیکول برجستگی وجود دارد که سلول های ریشه مو در آن قرار دارد. این سلول ها قابلیت زیادی برای تقسیم دارند. با تقسیم شدن این ها سلول های تازه تشکیل شده به صورت عمودی قرار گرفته و به طرف بالا حرکت می کنند و بدین ترتیب مو بلند می شود. با حرکت این سلول ها به طرف بالا مانند آنچه در مورد پوست اتفاق می افتد این سلول ها نیز می میرند و بنابراین قسمت بالایی مو که از سطح پوست بیرون آمده است متشکل از سلول های کراتینی مرده است. ماده اصلی این قسمت به نام کراتین سخت موسوم است که ترکیب شیمیایی آن با کراتین لایه شاخی پوست تفاوت دارد. عضلات ظریفی به مو اتصال دارند که انقباض آنها سبب سیخ شدن موها می گردد.
این لایه به منزله محافظی برای ارگان های داخلی عمل می کند. همچنین لایه ای درمقابل نفوذ سرماست. بعلاوه منبع مهم ذخیره انرژی بدن است. مقدار و توزیع چربی تا حدود زیادی بستگی به عوامل ارثی، تغذیه و فعالیت بدنی دارد. دستجات چربی به وسیله حایل های سختی از جنس رشته های کلاژن از هم مجزا می شوند .
حس بویایی
حدود ١٠ میلیون سلول بویایی در بینی انسان وجود دارد که او را قادر میسازد تا پهنهی وسیعی از رایحهها را احساس کند. وقتی سرما میخوریم، احساس بویایی ما برای مدتی کار نمیکند. اندام بویایی ما در ابتدای مجرای تنفسی قرار گرفته و سطحی معادل یک سکهی کوچک در بالای حفرهی بینی را اشغال کرده است. رنگدانههای ناحیهی بویایی رنگ زردی به آن میدهد که از مخاط پیرامون آن قابل تشخیص است. هنوز نقش این رنگدانه در فرآیند بویایی مشخص نشده است. اما مشخص شده است جانوارانی که رنگدانهی پوستی ندارند؛ فاقد حس بویایی نیز هستند. بافت پوششی ناحیهی بویایی (با بیش از ١٠ میلیون سلول گیرنده)، ۵٠ میلیمتر بالاتر از بافت پوششی مژکی مجرای تنفسی است. سلولهای بویایی مژکهای ریزی (بیش از ١٢ عدد در هر سلول) دارند که با مخاط پوشیده شدهاست. دستجات رشتههای عصبی از سلولهای بویایی به بخش جلویی مرکز شنوایی در قاعدهی لوب پیشانی مخ میروند.
سلولهای حسی بویایی توسط استخوان بسیار نازکی به نام صفحهی غربالی از مرکز بویایی جدا میشوند. رشتههای عصبی از درون سوراخ های این استخوان عبور میکنند. سلولهای بویایی گیرندههای حسی شیمیایی اند. فقط بوی مولکول های مواد شیمیایی که سبب تحریک سلول های گیرنده بویایی شوند، حس می شود.
بوی گازها سریعتر از بوی مایعات و جامدات حس میشوند. حلالیت در آب نیز توانایی بویایی را افزایش میدهد چون مولکولهای مواد تبخیر و در هوا پراکنده می شوند. از این خاصیت در صنایع عطرسازی استفاده میشود. احساس بوهای گوناگون قابل تمرین و آموزش است. افراد مجرب در زمینهی تشخیص بوی عطرها میتوانند بین ۵٠٠ بوی مختلف تفکیک قایل شوند. وقتی دستگاه بویایی خسته شود، درک بوهای باقیمانده در هوا نیز متوقف میشود. این حالت وقتی اتفاق میافتد که تمامی گیرندهای بویایی توسط مولکول های بو اشغال شدهاند و نیازمند زمان برای برگشت به حالت اولیه هستند.
سلولهای بویایی پس از حدود ۴ هفته میمیرند و با سلولهای جدید جایگزین میگردند. سلولهای مرده همراه مخاط بینی به بیرون بدن رانده میشوند. در مورد بوهای مختلف توصیف یکسانی وجود ندارد. بسیاری از بوها با جسمی که آن بو را متصاعد میکند نام گذاری میشوند؛ به عنوان مثال رایحهی گل بنفشه یا بوی سوختن چیزی.
جانواران غالباً قدرت بویایی قوی تری نسبت به انسانها دارند. این قدرت به آنها کمک میکند تا در شرایط گوناگون خود را با محیط وفق دهند به عنوان مثال یک سگ به کمک بو مسیر خود را پیدا میکند. ما میدانیم که چرا یک بو مطلوب و بوی دیگر نامطلوب است و بین برخی بوها و اتفاقات خاص ارتباط برقرار میکنیم.
حس چشایی
حس چشایی، به کمک حس بویایی، به ما کمک میکند تا از خوردن انواع غذاها و نوشیدنیهای خوب لذت ببریم. این حس ناشی از کار صدها جوانهی چشایی است که اغلب روی زبان قرار گرفتهاند. حدود ٢٠٠٠ جوانهی چشایی در روی زبان، حفرهی دهان، اپیگلوت و بخش بالایی مری قرار دارند. بیش تر جوانههای چشایی در برجستگیهای کاسهای شکل در مخاط زبان قرار دارند.
جوانههای چشایی ۴٠ میلیمتر ضخامت و ٨٠ میلیمتر بلندی دارند. در کودکی و نوجوانی، هر برجستگی کاسهای حدود ٢۵٠ جوانهی چشایی را در خود دارد در حالی که در بزرگسالی این تعداد به ٨٠ عدد میرسد. هر جوانهی چشایی ٣٠ تا ٨٠ سلول گیرنده حسی دارد. جوانههای چشایی از سلولهای نگه دارنده، سلولهای قاعدهای و سلولهای حسی درست شدهاند و مرتباً بازسازی میشوند. گیرندههای چشایی رشتههای عصبی خاصی ندارند. ولی با رشتههای عصبی زبان، ارتباط برقرار می کنند.
جوانهی چشایی به صورت حفره ای است که توسط سوراخی به نام روزنهی چشایی به سطح زبان باز میشود. مایعات حاوی موادی که مزهشان تشخیص داده میشود از روی این روزنهها جریان مییابند و بخش بالایی سلولهای حسی را میشویند این عمل سبب تحریک این سلول ها می شود. سلولهای چشایی نوعی گیرندهحسی شیمیایی اند.
ما فقط ۴ مزه را میتوانیم تشخیص دهیم: شیرینی، ترشی، تلخی و شوری. ترکیب چهار مزهی فوق محدودهی وسیعی از مزهها را شامل میشود. مزههای گوناگون توسط گیرندههای مختلفی دریافت میشود که در روی سطح زبان توزیع نامتناسبی دارند. مواد شیرین در نوک زبان، مواد شور و ترش در کنارههای زبان و مواد تلخ در قاعدهی زبان حس میشوند. با تعامل حسهای چشایی و بویایی، تشخیص طعم و مزهی مواد دقیقتر صورت میگیرد. وقتی بینی می گیردـ به عنوان مثال در سرماخوردگی دیگر قادر به بوییدن نیستیم در چنین حالتی مزه غذاها نیز به خوبی احساس نمی شود.
ادامه مطلب...
| نسخه قابل چاپ | تعداد بازديد : 460 |
پوست ما، دارای گیرنده (دندریت هایی از یک یا چند نورون که اثر محرک را به پیام عصبی تبدیل می کنند) گیرنده های درد، دما (سرما یا گرما) و گیرنده های مکانیکی لمس – فشاردر پوست وجود دارد. اغلب دندریت های این گیرنده ها، را پوششی از بافت پیوندی احاطه کرده است . بجز درد
چه زمانی گیرنده های درد تحریک می شوند؟مطالب خارج از که تا زمانیکه محرک های مختلف آن چنان شدید باشند که احتمال آسیب به بافت ها را ایجاد کنند (مثل گرما یا سرمای شدید)، گیرنده های درد را نیز تحریک می کنند. درد، احساس بسیار مهمی است، زیرا ما را از خطر، جراحت یا بیماری آگاه می کند. بسیاری از پاسخ های محافظت کننده از بدن مثل انعکاس ها، پس از تحریک گیرنده های درد شروع به کار می کنند.
گیرنده های دما در پوست، سرما یا گرما را تشخیص می دهند. در درون بدن نیزگیرنده های دما وجود دارند که به دمای خون حساس اند. هیپوتالاموس مغز مرکز اصلی تنظیم دمای بدن است.
گیرنده های مکانیکی در مقابل محرک هایی چون لمس، فشار و کشش واکنش نشان می دهند. این محرک ها فعالیت الکتریکی گیرنده های مکانیکی را تغییر می دهند واگر محرک به اندازه کافی قوی باشد، انرژی مکانیکی محرک به وسیله سلول گیرنده به جریان عصبی تبدیل می شود.
در دیواره برخی از رگ های خونی گیرنده هایی مکانیکی وجود دارند کهبه فشار خون حساس اند. در ماهیچه های اسکلتی نیز، گیرنده های مکانیکی حساس به تغییرات طول ماهیچه قرار دارند که گیرنده های کششی نامیده می شوند و وضعیت قسمت های مختلف بدن را به دستگاه عصبی مرکزی اطلاع می دهد.
ادامه مطلب...
| نسخه قابل چاپ | تعداد بازديد : 658 |