در راستاى پاسخ به اين پرسش، نكاتى چند شايان توجه است:
يكم. از آن رو كه علم دستخوش نوسان است و هر روز تئورى تازهاى به بازار علم مىآيد و نظريات قبلى را يا به كلى ابطال كرده يا دستخوش تزلزل مىسازد، لذا مفسران در تطبيق آيات قرآن با علوم روز، با احتياط و دست به عصا راه مىروند. به ديگر عبارت: علما و دانشمندان از اظهار اين نكات، خوددارى كرده و اجازه نمىدهند اشتباهات گذشته تكرار شود.
دوم. در قرآن به برخى از موضوعات اشاراتى شده است و وقتى يك مسئله علمى كشف شد، آن گاه روشن مىشود كه آن اشاره براى چه بوده است. در اين آيه دقت كنيد: «رَفَعَ السَّماواتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها»؛ رعد (13)، آيه 2.؛ «خداست آن ذات پاكى كه آسمانها را بدون ستونى كه مشاهده كنيد، برافراشته است». تا قبل از اينكه جاذبه زمين و اجرام مادى توسط «نيوتن» كشف شود، معناى اين آيه در هالهاى از ابهام بود. اما وقتى جاذبه كشف شد، معناى آن وضوح بيشترى يافت. مىدانيم كه در عالم طبيعت براى هر چيزى سببى قرار داده شده و بر اين اساس برافراشتن آسمانها، بدون سبب امكان ندارد. بنابراين پايه و نيرويى وجود دارد؛ ولى آن را نمىبينيم.
سوم. در تفسير برخى از آيات، مطالبى بيان شده كه بر ما روشن نيست و بايد در انتظار بمانيم تا حقايق جديدى كشف شود. از باب نمونه: «خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ»؛ طلاق (65)، آيه 12.؛ «خدا كسى است كه هفت آسمان را آفريد و مانند آن آسمانها از زمين خلق فرمود». منظور از هفت آسمان و هفت زمين، هنوز كاملاً مشخص نيست و بايد در انتظار پيشرفت ابزار و كشفيات جديد بود. با اين بيان كسانى كه چنين اعتراضى مىكنند، بايد به نكات فوق توجه كرده و به مطالعه بيشترى بپردازند.ر. ك:
الف. پژوهشى در اعجاز علمى قرآن، دكتر محمدعلى رضايى اصفهانى؛
ب. علوم قرآنى، محمدهادى معرفت، فصل هشتم
دادگر
1392/3/27
چرا بعد از كشف هر حقيقت علمى ادعا مىكنيم كه اين حقيقت در قرآن بيان شده است؟