دادگر
1392/3/28
شعری از یک شیمیست
اي بسا قدري طلا از پاي تا سر داشتن
اندکي الماس، حتي قدر يک مول داشتن
همچو سديم ازبراي عشق يد، پرپر شدن
چون کلر درسر هواي هاش مثبت داشتن
سخت ماندن در قبال مشکلات زندگي
ني چو آلکانها هواي شعله در سر داشتن
دوستي با ديگران چون عنصر خوب نهم
ني چو آرگون منزوي وگوشه گيري داشتن
پايدار ومستقيم همچو سيليس اندر جهان
همچو گوگرد وترومبيک استقامت داشتن
نيک نامي ونجابت چون گروه هشتمين
همچوآهن در سر خود فکر مثبت داشتن
راست بودن هركجا،درهرمقام وجايگاه
ني چو(Al)چهره اي نحس ومنافق داشتن
همچو همپوشاني سيگما که خيلي محکم است
در رسيدن در هدف تصميم راسخ داشتن
الغرض گفتم من اين ابيات رااز بهر اين
برلب هرفرد لبخند مليحي کاشتن